Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge

GT GD C H L M O
a

GT GD C H L M O
able /ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد; USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر

GT GD C H L M O
about /əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک; ADVERB: تقریبا, پیرامون; USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا

GT GD C H L M O
absolute /ˈæb.sə.luːt/ = ADJECTIVE: مطلق, کامل, قطعی, خالص, مستقل, غیر مشروط, استبدادی, ازاد از قیود فکری, خود رای; NOUN: دایره نا محدود; USER: مطلق, کامل, مطلق است, قطعی, مطلق را

GT GD C H L M O
absolutely /ˌabsəˈlo͞otlē/ = USER: کاملا, مطلقا, را کاملا, کاملا به, را مطلقا

GT GD C H L M O
access /ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض; USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید

GT GD C H L M O
across /əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان; ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو; USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر

GT GD C H L M O
action /ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش, تاثیر, تعقیب, اشاره, سهم, جدیت, سهام شرکت, جریان حقوقی, تمرین, اقامهء دعوا, طرز عمل, وضع, گزارش, اشغال نیروهای جنگی, پیکار, اثر جنگ; USER: اقدام, عمل, کنش, حرکت, رفتار

GT GD C H L M O
actionable /ˈæk.ʃən.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل تعقیب قانونی; USER: قابل تعقیب قانونی, عملی, اقدام, عمل, قابل اقدام

GT GD C H L M O
actions /ˈæk.ʃən/ = NOUN: عمل, اقدام, کنش, حرکت, بازی, کار, رفتار, فعل, نبرد, جریان, کردار, جنبش; USER: اقدامات, عملیات, اعمال, اقدام, کاربران عملیات

GT GD C H L M O
activities /ækˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: عملیات; USER: فعالیت, فعالیت های, فعالیتهای, فعالیت ها, فعالیتها

GT GD C H L M O
actually /ˈæk.tʃu.ə.li/ = ADVERB: واقعا, عملا, در حقیقت, بالفعل, فعلا; USER: در حقیقت, واقع, در واقع, واقعا, عملا

GT GD C H L M O
add /æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن; USER: اضافه کردن, اضافه, افزودن, اضافه کنید, اضافه می

GT GD C H L M O
adds /æd/ = USER: می افزاید:, می افزاید, افزاید, اضافه می کند

GT GD C H L M O
administrators /ədˈminəˌstrātər/ = NOUN: مدیر, سرپرست, مدیر تصفیه, رييس, فرمدار, وصی و مجری; USER: مدیران, به مدیران, از مدیران, مدیران را, مدیران سیستم

GT GD C H L M O
adopt /əˈdɒpt/ = VERB: قبول کردن, اتخاذ کردن, اقتباس کردن, تعمید دادن, در میان خود پذیرفتن, به فرزندی پذیرفتن, فرا گرفتن, نام گذاردن; USER: اتخاذ, را اتخاذ, اتخاذ کنند, اتخاذ نماید, اتخاذ کند

GT GD C H L M O
adopters /əˈdɒptər/ = NOUN: گرفتاری, خرخشه; USER: بزودی, پذیرندگان, از adopters, قبول کنندگان

GT GD C H L M O
advise /ədˈvaɪz/ = VERB: پند دادن, مشورت دادن, نصیحت کردن, اگاهانیدن, توصیه دادن, قضاوت کردن, رایزنی کردن, خبر دادن; USER: توصیه, مشاوره, توصیه می, را راهنمایی کند, توصیه کند

GT GD C H L M O
again /əˈɡenst/ = ADVERB: دوباره, باز هم, باز, دیگر, مجددا, نیز, پس, یکبار دیگر, از نو, مکرر, بعلاوه, دگربار, از طرف دیگر; USER: دوباره, دیگر, مجددا, باز, باز هم

GT GD C H L M O
agent /ˈeɪ.dʒənt/ = NOUN: عامل, نماینده, مامور, وکیل, پیشکار, گماشته; USER: عامل, نماینده, مامور, عامل به, عامل و

GT GD C H L M O
agents /ˈeɪ.dʒənt/ = NOUN: عوامل; USER: عوامل, ماموران, عامل, مأموران, از عوامل

GT GD C H L M O
agile /ˈædʒ.aɪl/ = ADJECTIVE: سریع, فرز, چابک, زرنگ, زیرک, سریع العمل, سریع الحرکه, متحرک; USER: فرز, چالاک, سریع, چابک

GT GD C H L M O
agility /ˈædʒ.aɪl/ = NOUN: چابکی, چالاکی, زیرکی, عیاری, مهارت, تردستی, ظرافت; USER: چابکی, چالاکی, عیاری, مهارت, تردستی

GT GD C H L M O
agnostic /æɡˈnɒs.tɪk/ = ADJECTIVE: عرفان منکر وجود خدا; USER: عرفان منکر وجود خدا, اگنوستیک, لاادری, منکر وجود خدا, آدم بی خدا

GT GD C H L M O
ai /ˌeɪˈaɪ/ = ABBREVIATION: شامل همه چیز; USER: هوش مصنوعی, AI, ماده موثر در, ماده موثره, ماده موثره در

GT GD C H L M O
air /eər/ = NOUN: هوا, باد, فضا, جریان هوا, استنشاق, نسیم, نفس, شهیق, نما, سیما, اوازه, اواز, اهنگ, هر چیز شبیه هوا; VERB: بادخور کردن, اشکار کردن; USER: هوا, هوایی, هوای, هوا را, هوا در

GT GD C H L M O
airline /ˈeə.laɪn/ = NOUN: خط مستقیم هوایی; USER: شرکت هواپیمایی, هواپیمایی, خطوط هوایی, های هواپیمایی, های خطوط هوایی

GT GD C H L M O
airport /ˈeə.pɔːt/ = NOUN: فرودگاه, فرودگاه هواپیما; USER: فرودگاه, در فرودگاه, فرودگاه را, فرودگاه در

GT GD C H L M O
alexa = USER: الکسا, ALEXA, Alexa به, سایت الکسا, آمار Alexa

GT GD C H L M O
all /ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار; PRONOUN: کلیه, جمیع; ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار; USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه

GT GD C H L M O
allow /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد

GT GD C H L M O
allowing /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد, اجازه دادن به, اجازه می دهد تا, که اجازه می دهد, اجازه می دهد به

GT GD C H L M O
already /ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این; USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به

GT GD C H L M O
also /ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این; USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز

GT GD C H L M O
always /ˈɔːl.weɪz/ = ADVERB: همیشه, همواره, همه وقت; USER: همیشه, همواره, همیشه به, همیشه در, که همیشه

GT GD C H L M O
am /æm/ = VERB: هستم, اول شخص; USER: هستم, صبح, هستم و

GT GD C H L M O
an

GT GD C H L M O
analogy /əˈnæl.ə.dʒi/ = NOUN: قیاس, قیاس, مقایسه, شباهت, همانندی, تناسب, توافق, قرینه, تساوی; USER: قیاس, مقایسه, شباهت, همانندی, تناسب

GT GD C H L M O
and /ænd/ = CONJUNCTION: و, و; USER: و, ها و, و در, و به, است و

GT GD C H L M O
announcement /əˈnaʊns.mənt/ = NOUN: اعلان, خبر, اگهی; USER: اعلان, اطلاعیه, اعلام, اطلاعیه ها, اطلاعیهای در

GT GD C H L M O
another /əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر; PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر; USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را

GT GD C H L M O
answer /ˈɑːn.sər/ = NOUN: جواب, پاسخ, دفاع; VERB: پاسخ دادن, جواب دادن, از عهده برامدن, دفاع کردن, جوابگو شدن, بکار امدن, بکار رفتن, بدرد خوردن, جواب احتیاج را دادن, عهده دار شدن; USER: پاسخ, جواب, پاسخ به, پاسخ دادن, پاسخ دادن به

GT GD C H L M O
answers /ˈɑːn.sər/ = NOUN: جواب, پاسخ, دفاع; USER: پاسخ, جواب, پاسخ های, پاسخ ها, پاسخ به

GT GD C H L M O
any /ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه; PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع; USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام

GT GD C H L M O
anybody /ˈen.iˌbɒd.i/ = PRONOUN: کسی, هیچ کس, کسی هرکجا; USER: کسی, هر کس, هیچ کس, کسی را, هر کسی می

GT GD C H L M O
apis /ˌeɪ.piˈaɪ/ = NOUN: گاو مقدس مصریان قدیم, پیرامون; USER: گاو مقدس مصریان قدیم, رابط های برنامه کاربردی, پیرامون, API ها, از API های

GT GD C H L M O
app /æp/ = USER: نرم افزار, برنامه, برنامه های, برنامه به, برنامه ای

GT GD C H L M O
appear /əˈpɪər/ = VERB: ظاهر شدن, پدیدار شدن, طلوع کردن, خاستن, سر زدن, طالع شدن; USER: به نظر می رسد, ظاهر, نظر می رسد, ظاهر می شود, ظاهر می

GT GD C H L M O
apple /ˈæp.l̩/ = NOUN: سیب; USER: سیب, اپل, شرکت اپل, سیب را

GT GD C H L M O
application /ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست; USER: کاربرد, برنامه, نرم افزار, درخواست, استفاده

GT GD C H L M O
applications /ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست; USER: برنامه های کاربردی, برنامه, کاربردهای, برنامه ها, از برنامه های کاربردی

GT GD C H L M O
applies /əˈplaɪ/ = VERB: اعمال کردن, درخواست دادن, بکار بردن, درخواست کردن, بکار بستن, اجرا کردن, مورد استفاده قرار گرفته, بکار زدن, استعمال کردن, متصل کردن, بهم بستن, شامل شدن, قابل اجرا بودن; USER: اعمال می شود, اعمال, صدق, صدق می, اعمال می

GT GD C H L M O
appropriately /əˈprəʊ.pri.ət/ = USER: مناسب, طور مناسب, به درستی, بطور مناسب, مناسب به

GT GD C H L M O
apps /æp/ = USER: برنامه ها, برنامه, برنامه های, واژهنامه, نرم افزار

GT GD C H L M O
apt /æpt/ = ADJECTIVE: مناسب, مستعد, شایسته, قابل, متمایل, اماده, زرنگ, در خور; USER: مناسب, مستعد, شایسته, قابل, متمایل

GT GD C H L M O
are /ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید; USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید

GT GD C H L M O
aren

GT GD C H L M O
arguably /ˈɑːɡ.ju.ə.bli/ = USER: مسلما, طور قابل ملاحظهای, بطور مستدل, مسلما به, طور قابل بحثی

GT GD C H L M O
arrive /əˈraɪv/ = VERB: رسیدن, وارد شدن, در رسیدن; USER: رسیدن, وارد, رسند, می رسند, می رسد

GT GD C H L M O
article /ˈɑː.tɪ.kl̩/ = NOUN: ماده, مقاله, بند, گفتار, فصل, کالا, حرف تعریف, فقره, شرط, متاع, اسباب, چیز, عمل; VERB: بصورت مواد در اوردن, تفریح کردن; USER: مقاله, ماده, مقاله به, مقاله ای

GT GD C H L M O
as /əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال; CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه; PREPOSITION: در نتیجه; USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون

GT GD C H L M O
ask /ɑːsk/ = VERB: پرسیدن, خواستن, سوال کردن, پرسش کردن, جویا شدن, طلبیدن, دعوت کردن, طلب کردن, خبر گرفتن, خواهش کردن, برای چیزی بی تاب شدن; USER: پرسیدن, بپرسید, بخواهید, بپرسید که, از آنها بخواهید

GT GD C H L M O
asked /ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواسته; USER: خواسته, پرسید, خواست, خواسته شده

GT GD C H L M O
asking /ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواستار, خواهان, سائل; NOUN: خواهش, خواستاری; USER: خواهان, درخواست, پرسیدن, درخواست از, خواستار

GT GD C H L M O
asks /ɑːsk/ = USER: می پرسد, پرسد, می پرسد که

GT GD C H L M O
aspect /ˈæs.pekt/ = NOUN: منظر, نمود, وضع, سیما, صورت; USER: منظر, جنبه, جنبه های, از جنبه, از جنبه های

GT GD C H L M O
assess /əˈses/ = VERB: تشخیص دادن, تعیین کردن, بستن, مالیات بستن بر, جریمه کردن, تقویم کردن, بر اورد کردن; USER: ارزیابی, ارزیابی می, را ارزیابی, در ارزیابی

GT GD C H L M O
assistant /əˈsɪs.tənt/ = NOUN: معاون, دستیار, کمک, نایب, یاور, معین, بردست, ترقی دهنده, رهبریار; ADJECTIVE: حاضر; USER: دستیار, معاون, کمک, نایب

GT GD C H L M O
assistants /əˈsɪs.tənt/ = NOUN: معاون, دستیار, یاور, بردست, کمک, نایب, معین, ترقی دهنده, رهبریار; USER: دستیاران, دستیار, معاونان, معاونین, از دستیاران

GT GD C H L M O
associated /əˈsəʊ.si.eɪ.tɪd/ = VERB: شریک کردن, پیوستن, مربوط ساختن, مصاحبت کردن, وابسته کردن, امیزش کردن, همدم شدن, معاشرت کردن; USER: مرتبط, وجود, همراه, در ارتباط, همراه است

GT GD C H L M O
assuming /əˈso͞om/ = ADJECTIVE: از خود راضی, متکبر, خود رای, خود سر, خود بین; NOUN: لافزن; USER: با فرض, فرض, این فرض, با فرض اینکه, با این فرض

GT GD C H L M O
at /ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار; NOUN: ات; USER: در, به, را در, و در, شده در

GT GD C H L M O
attuned /əˈtjuːnd/ = VERB: هم اهنگ کردن, هم کوک کردن, وفق دادن

GT GD C H L M O
automate /ˈɔː.tə.meɪt/ = VERB: خود کار کردن, خودکار بودن, بطور خودکار عمل کردن, بصورت خود کار در اوردن; USER: به طور خودکار, طور خودکار, خودکار, طور خودکار به, خودکارسازی

GT GD C H L M O
automatically /ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی; USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار

GT GD C H L M O
awareness /əˈweə.nəs/ = NOUN: اطلاع, هشیاری, اگاهی, معرفت; USER: اگاهی, آگاهی, سطح آگاهی, آگاهی در, آگاهی از

GT GD C H L M O
away /əˈweɪ/ = ADVERB: دور, بیرون, دور از, بعد, بی درنگ, بیرون از, بیک طرف, بطور پیوسته; ADJECTIVE: کنار, رفته, دور افتاده, یکسو; USER: دور, و دور, را دور, دور از, کنار

GT GD C H L M O
back /bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب; NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران; ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی; USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی

GT GD C H L M O
backend = USER: باطن, بخش مدیریت, عقب پایان, پنل مدیریت, بخش مدیریت است

GT GD C H L M O
backups /ˈbæk.ʌp/ = NOUN: پشتیبان; USER: پشتیبان گیری, پشتیبان, پشتیبان گیری و, پشتیبان گیری را, نسخه پشتیبان تهیه

GT GD C H L M O
bank /bæŋk/ = NOUN: بانک, ساحل, کنار, سیل گیر, لب, ضرابخانه, خامه; VERB: در بانک گذاشتن, کپه کردن, بلند شدن بطور متراکم, بانکداری کردن, روی هم انباشتن; USER: بانک, بانکی, های بانکی, بانک های, بانک ها

GT GD C H L M O
based /-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی; USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس

GT GD C H L M O
basically /ˈbeɪ.sɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور اساسی; USER: بطور اساسی, اساسا, در واقع, اساسا به, اساسا در

GT GD C H L M O
be /biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن; USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود

GT GD C H L M O
because /bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه; USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت

GT GD C H L M O
become /bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن; USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به

GT GD C H L M O
becomes /bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن; USER: می شود, شود, تبدیل, تبدیل به, تبدیل می شود

GT GD C H L M O
been /biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن; USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند

GT GD C H L M O
before /bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه; ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه; USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه

GT GD C H L M O
behavior /bɪˈheɪ.vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی; USER: رفتار, از رفتار, به رفتار, رفتار را

GT GD C H L M O
behaviors /bɪˈheɪ·vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی; USER: رفتار, رفتارهای, رفتارها, از رفتارهای, رفتارها را

GT GD C H L M O
behind /bɪˈhaɪnd/ = ADVERB: پشت سر, عقب, بعد از, عقب تراز; PREPOSITION: پشت سر, دیرتراز, کپل; NOUN: عقب; USER: پشت سر, پشت, در پشت, عقب, را پشت سر

GT GD C H L M O
beholden /bɪˈhəʊl.dən/ = ADJECTIVE: مدیون, مرهون, زیر بار منت; USER: مدیون, بار منت, مرهون, زیر بار منت, او مدیون

GT GD C H L M O
being /ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش; USER: وجود, بودن, که, شدن, در حال

GT GD C H L M O
believe /bɪˈliːv/ = VERB: باور کردن, اعتقاد داشتن, اعتقاد کردن, گمان داشتن, ایمان اوردن, معتقد بودن, عقیده داشتن; USER: باور, این باور, بر این باورند, این باورند, اعتقاد دارند

GT GD C H L M O
below /bɪˈləʊ/ = ADVERB: در زیر, پایین, مادون; USER: در زیر, زیر, پایین, زیر را, به زیر

GT GD C H L M O
best /best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی; VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن; USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل

GT GD C H L M O
better /ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر; VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن; ADVERB: بطور بهتر; NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد; USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر

GT GD C H L M O
between /bɪˈtwiːn/ = PREPOSITION: میان, در بین, مابین, در میان, فیمابین; ADVERB: مابین, در مقام مقایسه; USER: میان, بین, در بین, مابین, در میان

GT GD C H L M O
big /bɪɡ/ = ADJECTIVE: بزرگ, با عظمت, سترگ, ضخیم, ستبر, ابستن, دارای شکم برامده; USER: بزرگ, بزرگی, های بزرگ, بزرگ در, بزرگ به

GT GD C H L M O
bill /bɪl/ = NOUN: لایحه, قبض, اسکناس, اسکناس, صورت حساب, لایحه قانونی, منقار, برات, سند, نوک, نوعی شمشیر پهن, فرمان, سیاهه; VERB: نوک بنوک هم زدن, صورتحساب دادن; USER: لایحه, قبض, اسکناس, صورت حساب, لایحه قانونی

GT GD C H L M O
bot /bɒt/ = USER: ربات, ربات این

GT GD C H L M O
both /bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی; ADVERB: هم, نیز; PRONOUN: هر دوی; USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو

GT GD C H L M O
bother /ˈbɒð.ər/ = VERB: زحمت دادن, عذاب دادن, نگران کردن, درد سر دادن, مخل اسایش شدن, نگران شدن, جوش زدن و خودخوری کردن; NOUN: پریشانی, رنجش, مایه زحمت, عذاب دهنده; USER: زحمت دادن, زحمت, به زحمت, خود زحمت, پریشانی

GT GD C H L M O
bots /bɒt/ = USER: رباتها, رباتهای, در برابر, bot ها, رباتها را

GT GD C H L M O
bridge /brɪdʒ/ = NOUN: پل, جسر, برامدگی بینی, بازی ورق, سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسرانقرار میگیرد; VERB: اتصال دادن, پل ساختن; USER: پل, پل را, پل ها, پل ارتباطی

GT GD C H L M O
bring /brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن; USER: را, آورد, ارمغان بیاورد, به ارمغان بیاورد, را به

GT GD C H L M O
brings /brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن; USER: به ارمغان می آورد, ارمغان می آورد, می آورد, ارمغان می آورد که, ارمغان می آورد به

GT GD C H L M O
build /bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن; USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن

GT GD C H L M O
building /ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء; ADJECTIVE: ساختمانی; USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی

GT GD C H L M O
built /ˌbɪltˈɪn/ = ADJECTIVE: ساخته; USER: ساخته, ساخته شده, ساخته شده است, ساخته شده اند, های ساخته شده

GT GD C H L M O
business /ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد; USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است

GT GD C H L M O
businesses /ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد; USER: کسب و کار, کسب و کارهای, کسب و, شرکت های تجاری, کسب و کارها

GT GD C H L M O
but /bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن; ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض; PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای; USER: اما, ولی, بلکه, جز

GT GD C H L M O
buyers /ˈbaɪ.ər/ = NOUN: خریدار; USER: خریداران, از خریداران, خریداران به, خریداران و, خریداران می

GT GD C H L M O
by /baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی; ADVERB: کنار, در کنار; USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از

GT GD C H L M O
c /ˌsiː.plʌsˈplʌs/ = USER: ج, C, ب, c را,

GT GD C H L M O
calendar /ˈkæl.ɪn.dər/ = NOUN: تقویم, سالنامه, سالنما; USER: تقویم, اعضا تقویم, تقویم را, تقویم تقویم, تقویم راهنما

GT GD C H L M O
call /kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری; VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن; USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند

GT GD C H L M O
called /kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده; USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می

GT GD C H L M O
calls /kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری; USER: تماس, تماس های, تماسهای, تماس ها, فراخوانی های

GT GD C H L M O
can /kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی; VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن; USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در

GT GD C H L M O
capabilities /ˌkāpəˈbilitē/ = NOUN: قابلیت, توانایی, صلاحیت, لیاقت, استعداد پیشرفت, سامان; USER: قابلیت, قابلیت های, توانایی, توانایی های, توانمندی های

GT GD C H L M O
capacity /kəˈpæs.ə.ti/ = NOUN: ظرفیت, گنجایش, استعداد, مقام, صلاحیت; USER: ظرفیت, گنجایش, ظرفیت های, با ظرفیت, از ظرفیت

GT GD C H L M O
car /kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور; USER: اتومبیل, ماشین, خودرو, ماشین را, ماشین های

GT GD C H L M O
care /keər/ = NOUN: مراقبت, توجه, سرپرستی, مواظبت, پرستاری, غم, پروا, تیمار, بیم, دلواپسی غم; VERB: غم خوردن, سرپرستی کردن; USER: مراقبت, مراقبت از, اهمیت, اهمیتی, مراقبت می

GT GD C H L M O
case /keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام; VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن; USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه

GT GD C H L M O
cases /keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام; USER: موارد, از موارد, مواردی, موارد تا, پرونده های

GT GD C H L M O
causing /kɔːz/ = ADJECTIVE: موجب, مسبب, منتج, موجد; USER: موجب, باعث, و باعث, که باعث, باعث ایجاد

GT GD C H L M O
center /ˈsen.tər/ = NOUN: مرکز, میانه, مدار, میان, وسط و نقطه مرکزی; VERB: در مرکز قرار گرفتن, تمرکز یافتن; USER: مرکز, مراکز, در مرکز, به مرکز

GT GD C H L M O
centralized /ˈsen.trə.laɪz/ = ADJECTIVE: متمرکز; USER: متمرکز, متمرکز و, متمرکز است, های متمرکز, متمرکز شده

GT GD C H L M O
centrally /ˈsen.trə.li/ = USER: مرکزی, متمرکز, متمرکز است, مرکزی قابل, از مرکز

GT GD C H L M O
certain /ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض; ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی; NOUN: خاطرجمعی; USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم

GT GD C H L M O
chain /tʃeɪn/ = NOUN: زنجیر, سلسله, حلقه, رشته, رشته, ریسه, کند و زنجیز; VERB: زنجیر کردن, زنجیرهای کردن; USER: زنجیر, زنجیره, زنجیره ای, های زنجیره, سلسله

GT GD C H L M O
challenges /ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ; USER: چالش ها, چالش, چالش های, با چالش, با چالش های

GT GD C H L M O
change /tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل; VERB: تغییر دادن, عوض کردن, عوض شدن, تبدیل کردن, تغییر کردن; USER: تغییر, عوض, را تغییر, را تغییر دهید, تغییر می

GT GD C H L M O
changing /ˈtʃeɪn.dʒɪŋ/ = ADJECTIVE: متغیر; USER: متغیر, تغییر, در حال تغییر, حال تغییر است, در حال تغییر است

GT GD C H L M O
channel /ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره; VERB: کندن, شیار دار کردن; USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را

GT GD C H L M O
channels /ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره; USER: کانال, کانال های, کانالهای, کانال ها, از کانال

GT GD C H L M O
chat /tʃæt/ = NOUN: گپ, سخن دوستانه, درد دل; VERB: گپ زدن, دوستانه حرف زدن, پر حرفی کردن; USER: گپ زدن, چت, گپ, چت کنید, چت کردن

GT GD C H L M O
chatbot

GT GD C H L M O
chatbots

GT GD C H L M O
check /tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی; VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن; USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن

GT GD C H L M O
choice /tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه; ADJECTIVE: برگزیده; USER: انتخاب, دامنه انتخاب, حق انتخاب, انتخاب خود, را انتخاب

GT GD C H L M O
choose /tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن; USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب می کنید

GT GD C H L M O
chose /tʃəʊz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن; USER: را انتخاب, انتخاب, انتخاب کرد, را انتخاب کرد, را انتخاب کردم

GT GD C H L M O
chosen /ˈtʃəʊ.zən/ = ADJECTIVE: برگزیده, منتخب; USER: برگزیده, انتخاب, انتخاب شده, منتخب, انتخاب شده است

GT GD C H L M O
cio /ˌsiːaɪˈem/ = USER: CIO, سی آی او, سی آی, CIO در, CIO به

GT GD C H L M O
clarification /ˌklær.ɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: وضوح, روشنی, تصریح; USER: وضوح, روشن, روشن شدن, شفاف, شفاف سازی

GT GD C H L M O
classified /ˈklæs.ɪ.faɪd/ = ADJECTIVE: سری, رده بندی شده, مرتب; USER: طبقه بندی, طبقه بندی شده, طبقه بندی می, دسته بندی می, طبقه بندی شده است

GT GD C H L M O
clear /klɪər/ = ADJECTIVE: واضح, شفاف, صاف, معلوم, صریح, زلال, بارز, اشکار, روان, باصفا, ظاهر; VERB: روشن کردن; USER: روشن, پاک, روشن است, پاک کردن, روشن شدن

GT GD C H L M O
clients /ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع; USER: مشتریان, به مشتریان, از مشتریان, مشتریان در, مشتریان را

GT GD C H L M O
collecting /kəˈlekt/ = VERB: جمع کردن, وصول کردن, فراهم کردن, گرد اوردن, جمع اوری کردن, مدون کردن, متراکم کردن, فراهم اوردن; USER: جمع آوری, به جمع آوری, جمع آوری می, از جمع آوری, را جمع آوری

GT GD C H L M O
combination /ˌkɒm.bɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ترکیب, امیزش; USER: ترکیب, ترکیبی, ترکیبی از, های ترکیبی, از ترکیب

GT GD C H L M O
come /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است

GT GD C H L M O
comes /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و

GT GD C H L M O
coming /ˈkʌm.ɪŋ/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: آینده, آمدن, در آینده, از آمدن, آمدن است

GT GD C H L M O
common /ˈkɒm.ən/ = ADJECTIVE: مشترک, متداول, عمومی, معمولی, عادی, عام, مرسوم, عرفی, اشتراکی, عوام, متعارفی, مشاع, پیش پا افتاده, عوامانه, روستایی; USER: مشترک, متداول, عمومی, عادی, معمولی

GT GD C H L M O
communicate /kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن; USER: ارتباط, ارتباط برقرار, برقراری ارتباط, ارتباط برقرار کنید, ارتباط برقرار کنند

GT GD C H L M O
communicating /kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن; USER: برقراری ارتباط, ارتباط, ارتباط برقرار, در برقراری ارتباط, ارتباط برقرار کردن

GT GD C H L M O
communications /kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباطات; USER: ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, ارتباطات است

GT GD C H L M O
companies /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها

GT GD C H L M O
company /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; VERB: همراه کسی رفتن; USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را

GT GD C H L M O
competition /ˌkɒm.pəˈtɪʃ.ən/ = NOUN: رقابت, مسابقه, هم چشمی, سبقت جویی, هم اوری, تفاضل; USER: رقابت, مسابقه, رقابت های, رقابت در, رقابت ها

GT GD C H L M O
complaining /kəmˈpleɪn/ = VERB: شکایت کردن, غرولند کردن, نالیدن, ناله و شکایت کردن; USER: شکایت, شکایت در, شاکی, شکایت می, به شکایت

GT GD C H L M O
completely /kəmˈpliːt.li/ = ADVERB: سرتاسر; USER: به طور کامل, کاملا, طور کامل, طور کامل از, را به طور کامل

GT GD C H L M O
complex /ˈkɒm.pleks/ = ADJECTIVE: مجتمع, پیچیده, مختلط, بغرنج, مرکب از چند جزء, هم تافت; NOUN: مجموعه, عقده, گروهه, اچار, مجموع, هم تافت; USER: پیچیده, مجتمع, مجموعه, مختلط, بغرنج

GT GD C H L M O
complicated = ADJECTIVE: بغرنج; USER: بغرنج, پیچیده, پیچیده است, های پیچیده, پیچیده ای

GT GD C H L M O
computer /kəmˈpjuː.tər/ = NOUN: کامپیوتر, رایانه, ماشین حساب, شمارنده, ماشین حساب الکترونی; USER: کامپیوتر, رایانه, کامپیوتری, های کامپیوتری, کامپیوتر است

GT GD C H L M O
computing /kəmˈpjuː.tɪŋ/ = NOUN: محاسبه, رشته کامپیوتر; USER: محاسبه, محاسبات, محاسباتی, از محاسبات, های محاسبات

GT GD C H L M O
concept /ˈkɒn.sept/ = NOUN: مفهوم, تصور کلی, فکر; USER: مفهوم, مفهومی, مفهوم را, مفهوم به

GT GD C H L M O
confidential = ADJECTIVE: محرمانه, دارای ماموریت محرمانه, راز دار; USER: محرمانه, محرمانه است, محرمانه را, محرمانه و, محرمانه در

GT GD C H L M O
confusion /kənˈfjuː.ʒən/ = NOUN: گیجی, اغتشاش, پریشانی, درهم و برهمی, اغفال, اسیمگی, اشتباهی گرفتن, دست پاچگی, سرافکندگی, ژولیدگی; USER: گیجی, سردرگمی, اغتشاش, پریشانی, سردرگمی در

GT GD C H L M O
connect /kəˈnekt/ = VERB: وصل کردن, متصل کردن, پیوستن, مربوط کردن, عطف کردن, بستن, باهم متصل کردن; USER: اتصال, متصل, وصل, ارتباط برقرار, اتصال به

GT GD C H L M O
connected /kəˈnek.tɪd/ = ADJECTIVE: متصل, مرتبط, پیوسته, مربوط, بسته, منتسب, مسلسل; USER: متصل, متصل می, متصل شده, مرتبط, مربوط

GT GD C H L M O
connection /kəˈnek.ʃən/ = NOUN: ارتباط, اتصال, رابطه, پیوند, وابستگی, پیوستگی, ربط, مناسبت, بستگی, نسبت, خویش, رشته, مقارنت, مخابره; USER: ارتباط, اتصال, اتصال به, رابطه, پیوند

GT GD C H L M O
consequences /ˈkɒn.sɪ.kwəns/ = NOUN: عواقب; USER: عواقب, پیامدهای, عواقب ناشی, عواقب آن, از عواقب

GT GD C H L M O
consume /kənˈsjuːm/ = VERB: مصرف کردن, تحلیل رفتن, از پا درامدن, سربه سر کردن, غذا خوردن; USER: مصرف, مصرف می, را مصرف, را مصرف می, مصرف می کند

GT GD C H L M O
consumer /kənˈsjuː.mər/ = NOUN: مصرف کننده; USER: مصرف کننده, مصرف کنندگان, های مصرف کننده, مصرف کننده در, مصرف کننده را

GT GD C H L M O
context /ˈkɒn.tekst/ = NOUN: زمینه, متن, مفاد; USER: زمینه, متن, چارچوب, بستر, زمینه های

GT GD C H L M O
continue /kənˈtɪn.juː/ = VERB: ادامه دادن, دنبال کردن; USER: ادامه, ادامه دهد, خود ادامه, ادامه دهند, را ادامه

GT GD C H L M O
control /kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری; VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن; USER: کنترل, را کنترل, کنترل کنید, کنترل می, در کنترل

GT GD C H L M O
controller /kənˈtrəʊ.lər/ = NOUN: کنترل کننده, ناظر, بازرس, حسابدار ممیز; USER: کنترل کننده, کنترل, کنترلر, کنترل از, های کنترل

GT GD C H L M O
controls /kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری; USER: کنترل, کنترل های, گروه کنترل, کنترل ها, در گروه شاهد

GT GD C H L M O
conversation /ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مکالمه, گفتگو, صحبت, محاوره, سخن, گفت و شنید; USER: گفتگو, مکالمات, مکالمه, صحبت, محاوره

GT GD C H L M O
cool /kuːl/ = ADJECTIVE: خنک, سرد, خونسرد; VERB: سرد کردن, خنک کردن, چاییدن, ارام کردن, خنک ساختن; NOUN: خون سردی; USER: سرد, خنک, سرد است, های سرد, خنک و

GT GD C H L M O
copywriter

GT GD C H L M O
correct /kəˈrekt/ = ADJECTIVE: صحیح, درست, چیز درست; VERB: تصحیح کردن, صحیح کردن, اصلاح کردن, تادیب کردن; USER: اصلاح, تصحیح, را تصحیح, را اصلاح, تصحیح کنید

GT GD C H L M O
cost /kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر; VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن; USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر

GT GD C H L M O
costs /kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر; USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای, مخارج

GT GD C H L M O
could /kʊd/ = VERB: میتوانست; USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند

GT GD C H L M O
couple /ˈkʌp.l̩/ = NOUN: زوج, زن و شوهر, جفت, دوتا, نر و ماده; VERB: جفت شدن, جماع کردن, جفت کردن, وصل کردن, بهم بستن, پیوستن, عمل امتزاج و جفت کردن; USER: زن و شوهر, چند, زوج, جفت, زن و شوهر به

GT GD C H L M O
crazy /ˈkreɪ.zi/ = ADJECTIVE: دیوانه, مجنون, شوریده, شکاف دار; NOUN: مجنون; ADVERB: خیلی; USER: دیوانه, دیوانه وار, دیوانه است, دیوانه ای, دیوانه می

GT GD C H L M O
create /kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن; USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می

GT GD C H L M O
created /kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: ساخته; USER: ساخته, ایجاد, ایجاد شده, ایجاد می, را ایجاد

GT GD C H L M O
creative /kriˈeɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: خالق, افریننده; USER: خالق, خلاق, خلاقانه, های خلاق, های خلاقانه

GT GD C H L M O
critical /ˈkrɪt.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: انتقادی, بحرانی, منتقدانه, وخیم, قطعی, نکوهشی; USER: بحرانی, انتقادی, حیاتی, حیاتی است, منتقدانه

GT GD C H L M O
crm = USER: CRM, های CRM, CRM به, CRM را

GT GD C H L M O
custom /ˈkʌs.təm/ = NOUN: رسم, سنت, عرف, مرسوم, عادت, حقوق گمرکی, برحسب عادت, خوی; USER: رسم, سفارشی, های سفارشی, سنت, عرف

GT GD C H L M O
customer /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری

GT GD C H L M O
customers /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از

GT GD C H L M O
cybersecurity /ˌsībərsiˈkyo͝oritē/ = USER: امنیت, امنیت سایبر, امنیت سایبری, امنیت رایانهای, مجازی

GT GD C H L M O
d /əd/ = NOUN: حرف چهارم الفبای انگلیسی, علامت عدد 500 در اعداد رومی; USER: د, D, ت, D در, D به

GT GD C H L M O
daily /ˈdeɪ.li/ = ADJECTIVE: روزانه, خرجی; ADVERB: یومیه, روزبروز, بطور یومیه; NOUN: روزنامه یومیه; USER: روزانه, روزمره, در روز, های روزانه, روزانه به

GT GD C H L M O
data /ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ; USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را

GT GD C H L M O
day /deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم; USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در

GT GD C H L M O
debut /ˈdeɪ.bju/ = NOUN: اغاز کار, نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه; VERB: شروع بکار کردن; USER: اغاز کار, اولین, اولین بار, اولین حضور, اولین بازی

GT GD C H L M O
definition /ˌdef.ɪˈnɪʃ.ən/ = NOUN: تعریف, تعیین; USER: تعریف, تعریفی, به تعریف, تعیین, تعریف شده

GT GD C H L M O
delays /dɪˈleɪ/ = NOUN: تاخیر, تعلل, مکی; USER: تاخیر, تأخیر, تاخیر در, تأخیر در, تاخیر و

GT GD C H L M O
demo /ˈdem.əʊ/ = USER: نسخه ی نمایشی, دمو, آزمایشی, ی نمایشی, های دمو

GT GD C H L M O
dependent /dɪˈpen.dənt/ = ADJECTIVE: وابسته, تابع, موکول, محتاج, متعلق, مربوط, نامستقل; USER: وابسته, وابسته به, وابسته است, تابع, وابسته را

GT GD C H L M O
depends /dɪˈpend/ = VERB: وابسته بودن, موکول بودن, مربوط بودن, توکل کردن, منوط بودن; USER: بستگی دارد, بستگی, وابسته, وابسته است, وابسته به

GT GD C H L M O
deploy /dɪˈplɔɪ/ = NOUN: گسترش; VERB: گسترش یافتن, بحالت صف دراوردن, قرار دادن قشون; USER: گسترش, استقرار, مستقر, اعزام به, از اعزام

GT GD C H L M O
describe /dɪˈskraɪb/ = VERB: شرح دادن, توصیف کردن, وصف کردن, تعریف کردن; USER: توصیف, شرح, را توصیف, توصیف می, را توصیف می

GT GD C H L M O
deserve /dɪˈzɜːv/ = VERB: استحقاق داشتن, شایستگی داشتن, سزیدن, سزاوار بودن, لایق بودن; USER: سزاوار, مستحق, شایسته, استحقاق, سزاوار آن

GT GD C H L M O
design /dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی; VERB: طرح کردن, قصد کردن, تخصیص دادن, تدبیر کردن; USER: طرح, طراحی, های طراحی, طراحی و, طراحی شده

GT GD C H L M O
designate /ˈdez.ɪɡ.neɪt/ = VERB: برگزیدن, گماشتن, نامزد کردن, معین کردن, تخصیص دادن; USER: برگزیدن, گماشتن, نامزد کردن, تخصیص دادن, معین کردن

GT GD C H L M O
designed /dɪˈzaɪn/ = ADJECTIVE: عمدی; USER: طراحی, طراحی شده, طراحی شده است, طراحی شده اند, های طراحی شده

GT GD C H L M O
desktop /ˈdesk.tɒp/ = USER: رومیزی, دسکتاپ, دسک تاپ, روی دسکتاپ, رایانه های رومیزی

GT GD C H L M O
desktops = USER: دسکتاپ, رومیزی, کامپیوترهای رومیزی, میزکارهای, های رومیزی"

GT GD C H L M O
destination /ˌdes.tɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: مقصد, سرنوشت, منزل, تقدیر; USER: مقصد, قسمت, قسمت را, به مقصد, مقصد را

GT GD C H L M O
detected /dɪˈtekt/ = VERB: یافتن, کشف کردن, پیدا کردن, نمایان ساختن; USER: شناسایی, تشخیص داده, شناسایی شده, شناسایی شده است, تشخیص داده شده

GT GD C H L M O
develop /dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می

GT GD C H L M O
developed /dɪˈvel.əpt/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: توسعه, توسعه یافته, توسعه داده, را توسعه, توسعه یافته است

GT GD C H L M O
developers /dɪˈvel.ə.pər/ = NOUN: توسعه دهنده, ظاهر کننده عکس; USER: توسعه دهندگان, به توسعه دهندگان, از توسعه دهندگان, توسعه دهندگان را, توسعه دهندگان به

GT GD C H L M O
development /dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی; USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو

GT GD C H L M O
device /dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه; USER: دستگاه, وسیله, دستگاه های, از دستگاه, دستگاه به

GT GD C H L M O
devices /dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه; USER: دستگاه, دستگاه های, دستگاههای, دستگاه ها, از دستگاه

GT GD C H L M O
dial /ˈdaɪ.əl/ = VERB: شماره گرفتن, گرفتن تلفن یا رادیو و غیره; NOUN: شاخص, صفحه شماره گیر, صفحهء مدرج ساعت, صفحه عقربك دار; USER: شماره گرفتن, شماره گیری, شماره گیری نمایید, را شماره گیری, را شماره گیری نمایید

GT GD C H L M O
did /dɪd/ = VERB: انجام داد, کرد; USER: کرد, بود, انجام داد, انجام دادند, انجام دادیم

GT GD C H L M O
dieter /ˈdaɪ.ə.tər/ = USER: دیتر, دایتر, Dieter در, با دیتر, دیتر در

GT GD C H L M O
difference /ˈdɪf.ər.əns/ = NOUN: تفاوت, تفاوت, اختلاف, فرق, تفاضل, مابهالتفاوت, تمیز; USER: تفاوت, اختلاف, فرق, تفاضل

GT GD C H L M O
different /ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر; USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت

GT GD C H L M O
differently /ˈdɪf.ər.ənt/ = ADVERB: بطور متفاوت, بطریق دیگر; USER: بطور متفاوت, متفاوت, متفاوتی, گونه ای متفاوت, به گونه ای متفاوت

GT GD C H L M O
digital /ˈdɪdʒ.ɪ.təl/ = ADJECTIVE: دیجیتال, رقمی, انگشتی, پنجهای, وابسته به شماره; USER: دیجیتال, دیجیتالی, های دیجیتال, های دیجیتالی, دیجیتال است

GT GD C H L M O
directly /daɪˈrekt.li/ = ADVERB: مستقیما, راست, بی درنگ, سر راست, یک راست; USER: مستقیما, به صورت مستقیم, را به طور مستقیم, طور مستقیم در, طور مستقیم از

GT GD C H L M O
discussion /dɪˈskʌʃ.ən/ = NOUN: گفتگو, مباحثه, بررسی, مذاکره, مناظره, بحی, بحی و جدل; USER: گفتگو, بحث, مباحثه, بررسی, مذاکره

GT GD C H L M O
displace /dɪˈspleɪs/ = VERB: جابجا کردن, تبعید کردن, جانشین شدن, جای چیزی را عوض کردن; USER: جابجا کردن, جابجایی, جابجا, تبعید کردن, جانشین شدن

GT GD C H L M O
disruptive /dɪsˈrʌp.tɪv/ = ADJECTIVE: نفاق افکن, درهم گسیخته; USER: نفاق افکن, مخل, مخرب, بر هم زننده, از هم گسیختگی

GT GD C H L M O
disruptors

GT GD C H L M O
do /də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید; USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام

GT GD C H L M O
does /dʌz/ = VERB: میکند; USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد

GT GD C H L M O
doesn /ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد

GT GD C H L M O
don /dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن; NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده; USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن

GT GD C H L M O
done /dʌn/ = ADJECTIVE: انجام شده, وقوع یافته; USER: انجام شده, انجام, انجام داده, انجام می شود, انجام شده است

GT GD C H L M O
downloadable /ˌdaʊnˈləʊd.ə.bl̩/ = USER: دانلود, قابل دانلود, های قابل دانلود, دانلود می, های دانلود

GT GD C H L M O
drastically /ˈdræs.tɪk/ = USER: به شدت, شدت, شدت در, به شدت در, به طور چشمگیری

GT GD C H L M O
driven /ˈdrɪv.ən/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن; USER: رانده, رانده شده, هدایت می شود, رانده می شود, رانده می

GT GD C H L M O
driving /ˈdraɪ.vɪŋ/ = NOUN: رانندگی; ADJECTIVE: محرک; USER: رانندگی, محرک, رانندگی در, های رانندگی, رانندگی به

GT GD C H L M O
due /djuː/ = ADJECTIVE: ناشی از, مقتضی, قابل پرداخت, سر رسد; NOUN: حق, بدهی, ذمه, موعد پرداخت, حقوق, پرداختنی; USER: ناشی از, علت, دلیل, به دلیل, به علت

GT GD C H L M O
dumb /dʌm/ = ADJECTIVE: گنگ, لال, بی معنی, بی صدا, زبان بسته, بی کله, کند ذهن; VERB: لال کردن, خفه کردن, خاموش کردن; USER: گنگ, لال, بی معنی, زبان بسته, لال کردن

GT GD C H L M O
dynamics /daɪˈnæm.ɪks/ = NOUN: پویایی شناسی, مبحی حرکت اجسام, مکانیک حرکت; USER: دینامیک, پویایی, پویایی های, پویاییهای, دینامیک های

GT GD C H L M O
each /iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی; PRONOUN: هر یک; USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر

GT GD C H L M O
early /ˈɜː.li/ = ADJECTIVE: اولیه, زود, مربوط به قدیم; ADVERB: در اوایل, در ابتدا, بزودی; USER: در اوایل, اوایل, اولیه, زود, زود هنگام

GT GD C H L M O
easier /ˈiː.zi/ = USER: آسان تر است, آسان تر, راحت تر, را آسان تر, آسانتر می کند

GT GD C H L M O
easily /ˈiː.zɪ.li/ = ADVERB: به اسانی, باسانی, سبک; USER: به آسانی, آسانی, به آسانی می, به راحتی قابل, را به راحتی

GT GD C H L M O
easy /ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال; USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان

GT GD C H L M O
economy /ɪˈkɒn.ə.mi/ = NOUN: اقتصاد, صرفه جویی, علم اقتصاد; USER: اقتصاد, اقتصاد را, اقتصاد به, اقتصاد کشور

GT GD C H L M O
ecosystem /ˈekōˌsistəm,ˈēkō-/ = NOUN: بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله در طبیعت بدهد; USER: اکوسیستم, زیست محیطی, اکوسیستمی, زیست بوم, اکوسیستم های

GT GD C H L M O
efficiency /ɪˈfɪʃənsi/ = NOUN: بازده, کارایی, بهره وری, راندمان, کفایت, عرضه, تولید, سودمندی, میزان لیاقت, پرکاری, فعالیت مفید; USER: بهره وری, بازده, کارایی, راندمان, وری

GT GD C H L M O
efficient /ɪˈfɪʃ.ənt/ = ADJECTIVE: موثر, کارا, کارامد, بهره ور, با کفایت; USER: موثر, کارآمد, کارا, های کارآمد, کارامد

GT GD C H L M O
either /ˈaɪ.ðər/ = ADJECTIVE: این و ان, هر یک از دو تا; USER: هر دو, یا, یا به, هر کدام, یا از

GT GD C H L M O
electric /ɪˈlek.trɪk/ = ADJECTIVE: الکتریکی, برقی, کهربایی, برق دهنده; USER: الکتریکی, الکتریک, برقی, های الکتریکی, های برقی

GT GD C H L M O
eliminate /ɪˈlɪm.ɪ.neɪt/ = VERB: زدودن, حذف کردن, برطرف کردن, محو کردن, رفع کردن, بیرون کردن, منتفی کردن, خرد کردن; USER: حذف, از بین بردن, را حذف, میان بردن, از میان بردن

GT GD C H L M O
else /els/ = ADVERB: دیگر, جز این; USER: دیگر, دیگری, چیز دیگری, دیگری را, دیگری به

GT GD C H L M O
email /ˈiː.meɪl/ = USER: ایمیل, ایمیل به, پست الکترونیک, به ایمیل, به ایمیل یک

GT GD C H L M O
emerging /ɪˈmɜː.dʒɪŋ/ = VERB: پدیدار شدن, بیرون آمدن; USER: در حال ظهور, حال ظهور, در حال ظهور است, در حال ظهور به, های در حال ظهور

GT GD C H L M O
empathetic /ˈem.pə.θaɪz/ = USER: همدلانه

GT GD C H L M O
employ /ɪmˈplɔɪ/ = VERB: استخدام کردن, استعمال کردن, بکار گماشتن, مشغول کردن, بکار گرفتن, استخذام کردن; NOUN: شغل; USER: شغل, استخدام, را استخدام, استخدام می, به استخدام

GT GD C H L M O
employees /ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو; USER: کارکنان, کارمندان, کارمند, از کارکنان, از کارمندان

GT GD C H L M O
empower /ɪmˈpaʊər/ = VERB: قدرت دادن, اختیار دادن, وکالت دادن, صاحب اختیار و قدرت کردن; USER: قدرت دادن, قدرت, توانمند سازی, توانمندسازی, توانمند ساختن

GT GD C H L M O
enable /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد

GT GD C H L M O
enabled /ɪˈneɪ.bl̩d/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: فعال, را فعال کنید, فعال شده, خود فعال کنید, را قادر ساخت

GT GD C H L M O
enabling /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, قادر میسازد, را قادر میسازد, قادر می سازد تا

GT GD C H L M O
encrypt /ɪnˈkrɪpt/ = VERB: پنهانی کردن; USER: رمزگذاری, رمز, رمز در آوردن, رمزنگاری, رمزبندی کنید

GT GD C H L M O
encrypted /ɪnˈkrɪpt/ = VERB: پنهانی کردن; USER: رمزگذاری, رمزگذاری شده, رمز شده, های رمزگذاری, های رمزگذاری شده

GT GD C H L M O
encryption /ɪnˈkrɪpt/ = USER: رمزگذاری, رمز نگاری, های رمزنگاری, از رمزنگاری, های رمز نگاری

GT GD C H L M O
end /end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام; VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن; USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه

GT GD C H L M O
endpoint /ˈendpɔɪnt/ = USER: نقطه پایانی, نقطه پایان, نقاط پایانی, نقطه انتها, نقطه نهایی

GT GD C H L M O
energy /ˈen.ə.dʒi/ = NOUN: انرژی, نیرو, کارمایه, توانایی, حس, زور, قوه فعلیه; USER: انرژی, های انرژی, انرژی را, مصرف انرژی, انرژی در

GT GD C H L M O
engine /ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت; USER: موتور, موتور های, موتور را, های موتور, موتور در

GT GD C H L M O
english /ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی; VERB: بانگلیسی دراوردن; ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی

GT GD C H L M O
enhance /ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن; USER: بالا بردن, افزایش, بهبود, بالا ببرد, را افزایش

GT GD C H L M O
enhancement /ɪnˈhɑːns/ = NOUN: افزایش, بالا بردن; USER: افزایش, بهبود, ارتقاء, بالا بردن, ارتقای

GT GD C H L M O
ensure /ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در; USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از

GT GD C H L M O
entered /ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن; USER: وارد, وارد شده, وارد شدند, وارد می, وارد شده باشد

GT GD C H L M O
enterprise /ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز; USER: سرمایه گذاری, سازمانی, شرکت, های سازمانی, سرمایه گذاری در

GT GD C H L M O
enterprises /ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز; USER: شرکت, شرکت های, موسسات, شرکت ها, از شرکت

GT GD C H L M O
entire /ɪnˈtaɪər/ = ADJECTIVE: تمام, سراسر, دست نخورده, درست, بی عیب, یکتیع; USER: تمام, کل, تمامی, سراسر, در تمام

GT GD C H L M O
entirely /ɪnˈtaɪə.li/ = ADVERB: کاملا, کلا, سرتاسر, سربسر, یکجا; USER: کاملا, طور کامل, به طور کامل, کلا, را به طور کامل

GT GD C H L M O
equals /ˈiː.kwəl/ = NOUN: همرتبه; USER: برابر با, برابر, معادل, برابر است, برابر است با

GT GD C H L M O
erp = USER: ERP, های erp, سازی ERP, ERP به, ERP در

GT GD C H L M O
especially /ɪˈspeʃ.əl.i/ = USER: به خصوص, خصوص, ویژه, به ویژه, به خصوص در

GT GD C H L M O
essential /ɪˈsen.ʃəl/ = ADJECTIVE: ضروری, اساسی, اصلی, ذاتی, عمده, واجب, لاینفک, واقعی, عارضی, فرض, بسیار لازم, اساسی ذاتی, جبلی; USER: ضروری, اساسی, ضروری است, اصلی, ذاتی

GT GD C H L M O
essentially /ɪˈsen.ʃəl.i/ = USER: اساسا, اصل, در اصل, اساسا به

GT GD C H L M O
etc /ɪt.ˈset.ər.ə/ = USER: و غیره, غیره, غیره را, و غیره را

GT GD C H L M O
euphoria /juːˈfɔː.ri.ə/ = NOUN: خوشحالی, رضامندی, رضایت, مشاط; USER: رضایت, خوشحالی, شادی و سرخوشی, رضامندی, مشاط

GT GD C H L M O
even /ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه; NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت; ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح; VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن; USER: حتی, و حتی, حتی در, هم

GT GD C H L M O
eventually /ɪˈven.tju.əl.i/ = ADVERB: سرانجام, بالاخره; USER: سرانجام, نهایت, در نهایت, بالاخره, در نهایت به

GT GD C H L M O
ever /ˈev.ər/ = ADVERB: همیشه, هرگز, همواره, هیچ, اصلا, در هر صورت; USER: همیشه, تا کنون, هرگز, تا به حال, همواره

GT GD C H L M O
every /ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی; PRONOUN: هر که; USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر

GT GD C H L M O
everyday /ˈev.ri.deɪ/ = USER: روزمره, هر روز, های روزمره, روزمره را, روزمره است

GT GD C H L M O
evident /ˈev.ɪ.dənt/ = ADJECTIVE: مشهود, بدیهی, اشکار, ظاهر, سلیس, مفهوم, پیدا, ساطع; USER: مشهود, آشکار, بدیهی, مشهود است, آشکار است

GT GD C H L M O
evolution /ˌiː.vəˈluː.ʃən/ = NOUN: تکامل, تحول, سیر تکاملی, تکامل تدریجی, فرگشت, چرخش, تغییر شکل, فرضیه سیرتکامل, حرکت دورانی; USER: تکامل, تحول, سیر تکاملی, فرگشت, تکامل تدریجی

GT GD C H L M O
evolves /ɪˈvɒlv/ = VERB: در اوردن, گشادن, بیرون دادن, استنتاج کردن, نمو کردن; USER: تکامل می یابد, تکامل, تکامل می, تکامل می یابد که, رشد و تکامل

GT GD C H L M O
exact /ɪɡˈzækt/ = ADJECTIVE: دقیق, کامل, درست, صحیح, عینی; VERB: بزور مطالبه کردن, بزور گرفتن, تحمیل کردن بر; USER: دقیق, دقیق آن, دقیق آن بر, درست, کامل

GT GD C H L M O
exactly /ɪɡˈzækt.li/ = ADVERB: کاملا, بدرستی, عینا, یکسره, بکلی, چنین است; USER: کاملا, دقیقا, دقیقا همان, دقیقا به, را دقیقا

GT GD C H L M O
example /ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت; VERB: با مثال و نمونه نشان دادن; USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مثل

GT GD C H L M O
examples /ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت; USER: نمونه, مثال, نمونه های, نمونه هایی, مثال های

GT GD C H L M O
except /ɪkˈsept/ = PREPOSITION: جز, بجز, غیر, غیر از, باستثنای, سوای; ADVERB: مگر; VERB: مستثنی کردن, مشمول نکردن, اعتراض کردن; USER: جز, بجز, مگر, غیر, غیر از

GT GD C H L M O
exchange /ɪksˈtʃeɪndʒ/ = NOUN: تبادل, مبادله, بورس, تعویض, معاوضه, عوض, اسعار, صرافی, تسعیر, ردو بدل کننده, ردوبدل ارز, صرافخانه, جای معاملات ارزی و سهامی; VERB: عوض کردن, مبادله کردن, تسعیر یافتن; USER: مبادله, تبادل, تعویض, عوض, معاوضه

GT GD C H L M O
excited /ɪkˈsaɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: برانگیخته, پر هیجان, مشتعل; USER: برانگیخته, هیجان زده, هیجان زده است, بسیار هیجان زده, را هیجان زده

GT GD C H L M O
exciting /ɪkˈsaɪ.tɪŋ/ = ADJECTIVE: مهیج; USER: مهیج, هیجان انگیز, هیجان انگیز است, های هیجان انگیز, هیجان انگیز را

GT GD C H L M O
exclusive /ɪkˈskluː.sɪv/ = ADJECTIVE: انحصاری, منحصر, منحصر بفرد, تنها, انتصاری, گران, دربست; USER: انحصاری, منحصر به فرد, منحصر, های منحصر به فرد, منحصر بفرد

GT GD C H L M O
expand /ɪkˈspænd/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, منبسط شدن, منبسط کردن, بسط یافتن, پهن کردن, به تفصیل شرح دادن; USER: گسترش, توسعه, گسترش دهد, را گسترش, گسترده تر

GT GD C H L M O
expect /ɪkˈspekt/ = VERB: انتظار داشتن, چشم داشتن, منتظر بودن, حامله بودن; USER: انتظار, انتظار داشت, انتظار می رود, انتظار داشته, انتظار دارند

GT GD C H L M O
experience /ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی; VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن; USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های

GT GD C H L M O
exponentially /ˌek.spəˈnen.ʃəl/ = USER: نمایی, صورت نمایی, به صورت نمایی, صورت تصاعدی, به صورت تصاعدی

GT GD C H L M O
faced /-feɪst/ = VERB: مواجه شدن, مواجه شدن با, روبرو ایستادن, رویاروی شدن, پوشاندن سطح, تراشیدن, صاف کردن, روکش کردن; USER: مواجه, مواجه شده, آن مواجه, مواجه است, مواجه شده است

GT GD C H L M O
fail /feɪl/ = NOUN: عدم موفقیت; VERB: شکست خوردن, موفق نشدن, تصور کردن, رد شدن, قصور ورزیدن, ورشکستن, واماندن, در ماندن, خیط و پیت شدن, فروگذار کردن, سر خوردن, عقیم ماندن; USER: شکست, شکست مواجه, با شکست مواجه, شکست بخورند, شکست می خورند

GT GD C H L M O
faithful /ˈfeɪθ.fəl/ = ADJECTIVE: با ایمان, با وفا, پایدار; USER: با ایمان, وفادار, مومن, وفادار است, وفادار به

GT GD C H L M O
far /fɑːr/ = ADVERB: بسیار, خیلی, دور از, زیاد, بعلاوه; ADJECTIVE: دور دست, بعید; USER: دور از, دور, بسیار, به مراتب, به دور

GT GD C H L M O
fast /fɑːst/ = ADJECTIVE: سریع, تند, فوری, تندرو, سریع السیر, سفت, رنگ نرو, عجول, سبک; NOUN: روزه; VERB: روزه گرفتن; ADVERB: بسرعت; USER: سریع, به سرعت, روزه, تند, سریع است

GT GD C H L M O
faster /fɑːst/ = USER: سریعتر, برابر سریعتر, سریع تر, سریع, سریعتر از

GT GD C H L M O
figure /ˈfɪɡ.ər/ = NOUN: شکل, عدد, رقم, شخص, نقش, صورت, پیکر, ظاهر, طرح, فرم; VERB: کشیدن, تصویر کردن, مجسم کردن, حساب کردن, شمردن; USER: شکل, کشف, رقم, از شکل, را کشف

GT GD C H L M O
figuring /ˈfɪɡ.ər/ = VERB: کشیدن, تصویر کردن, مجسم کردن, حساب کردن, شمردن; USER: بدانند, تا بدانند, کشف, شکل دهی, یافتن راهی

GT GD C H L M O
financial /faɪˈnæn.ʃəl/ = ADJECTIVE: مالی; USER: مالی, های مالی, مالی را, مالی است

GT GD C H L M O
find /faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن; NOUN: یابنده, چیز یافته; USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا

GT GD C H L M O
first /ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی; ADVERB: اولا; USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست

GT GD C H L M O
fit /fɪt/ = ADJECTIVE: مناسب, سازگار, شایسته, تندرست, در خور, مستعد; NOUN: حمله, غش, بیهوشی; VERB: متناسب کردن, خوردن, مجهز کردن; USER: مناسب, جا, متناسب, جا داد, متناسب با

GT GD C H L M O
fizzle /ˈfɪz.əl/ = NOUN: شکست, وزوز, کوشش مذبوحانه; VERB: زه زدن; USER: شکست, محو

GT GD C H L M O
flavor /ˈfleɪ.vər/ = NOUN: طعم, مزه, چاشنی, مزه وبو, خوش طعمی, خوش مزگی, خوشبویی; VERB: مزه دار کردن, خوش مزه کردن, چاشنی زدن به, معطر کردن; USER: طعم, عطر و طعم, مزه, چاشنی, طعم و مزه

GT GD C H L M O
flight /flaɪt/ = NOUN: پرواز, گریز, عزیمت, مهاجرت, یک رشته پلکان, سلسله; VERB: پرواز کردن, کوچ کردن, پریدن; USER: پرواز, پرواز در, پرواز را, پرواز به

GT GD C H L M O
focus /ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب; VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن; USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید

GT GD C H L M O
focused /ˈfəʊ.kəst/ = USER: متمرکز, تمرکز, متمرکز شده, متمرکز شده است, متمرکز است

GT GD C H L M O
for /fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای; CONJUNCTION: زیرا که; USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای

GT GD C H L M O
fortune /ˈfɔː.tʃuːn/ = NOUN: ثروت, بخت, شانس, طالع, دارایی, خوش بختی, بحی واقبال, مال, اتفاق افتادن; VERB: مقدر شدن; USER: ثروت, بخت, شانس, طالع, دارایی

GT GD C H L M O
frankly /ˈfræŋ.kli/ = ADVERB: رک و پوست کنده, صراحتا, صادقانه, جوانمردانه; USER: رک و پوست کنده, صادقانه بگویم, صادقانه, صراحتا, جوانمردانه

GT GD C H L M O
frantically /ˈfræn.tɪ.kəl.i/ = USER: دیوانه وار, دیوانه وار به, عجله, frantically در, دیوانه واری

GT GD C H L M O
from /frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه; USER: از, را از, که از, ها از, و از

GT GD C H L M O
fruits /fruːt/ = NOUN: میوه, ثمر, سود, فایده, شایه, بار; USER: میوه ها, میوه, میوه های, میوه جات, از میوه

GT GD C H L M O
frustrated /frʌsˈtreɪ.tɪd/ = VERB: نا امید کردن, عقیم کردن, خنثی کردن, عقیم گذاردن, هیچ کردن, باطل کردن, مختل کردن, خنثی نمودن, فکر کسی را خراب کردن; USER: نا امید, سرخوردگی, نا امید شده, نا امید می, به نا امید

GT GD C H L M O
frustrating /frʌsˈtreɪ.tɪŋ/ = VERB: نا امید کردن, عقیم کردن, خنثی کردن, عقیم گذاردن, هیچ کردن, باطل کردن, مختل کردن, خنثی نمودن, فکر کسی را خراب کردن; USER: خسته کننده, نا امید کننده, خسته کننده است, خسته کننده به, را خسته کننده

GT GD C H L M O
fully /ˈfʊl.i/ = ADVERB: کاملا, تماما; USER: کاملا, به طور کامل, طور کامل به, به طور کامل به, را به طور کامل

GT GD C H L M O
future /ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده; NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه; USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده

GT GD C H L M O
gain /ɡeɪn/ = NOUN: افزایش, سود, منفعت, نفع, حصول, فایده; VERB: رسیدن, پیدا کردن, سود بردن, نائل شدن, بدست اوردن, کسب کردن; USER: سود, دست آوردن, به دست آوردن, افزایش, حصول

GT GD C H L M O
generating /ˈdʒen.ər.eɪt/ = ADJECTIVE: مولد; USER: مولد, تولید, ایجاد, های تولید, به تولید

GT GD C H L M O
generation /ˌdʒen.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: نسل, تولید, زایش, تولید نیرو, قبیله, پشت; USER: نسل, تولید, های نسل, از نسل, نسل های

GT GD C H L M O
genius /ˈdʒiː.ni.əs/ = NOUN: نابغه, نبوغ, استعداد, دماغ, خوش طبعی, ژنی; USER: نابغه, نبوغ, نابغه ای, نابغه است, نابغه ی

GT GD C H L M O
get /ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن; NOUN: زایش, تولد; USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت

GT GD C H L M O
gets /ɡet/ = NOUN: زایش, تولد; USER: می شود, شود, میشود, می شود به, می شود در

GT GD C H L M O
getting /ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن; USER: گرفتن, شدن, به دست آوردن, از گرفتن, برای گرفتن

GT GD C H L M O
give /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن; NOUN: دهش; USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید

GT GD C H L M O
given /ˈɡɪv.ən/ = ADJECTIVE: داده, معین, معلوم, مبتلا; NOUN: معتاد; USER: داده, داده شده, با توجه به, داده می شود, داده شده است

GT GD C H L M O
giving /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: دادن, ارائه, دادن به, با دادن, از دادن

GT GD C H L M O
glorified /ˈɡlɔː.rɪ.faɪ/ = VERB: جلال دادن, ستودن, تعریف کردن از, تجلیل کردن, تکریم کردن, ستایش کردن, مشهور کردن, علم کردن, بر جسته کردن; USER: جلال, ستایش, تجلیل, جلال داد

GT GD C H L M O
go /ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن; NOUN: سیر; USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به

GT GD C H L M O
going /ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی; ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر; USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم

GT GD C H L M O
good /ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل; NOUN: خوبی, خیر; USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک

GT GD C H L M O
got /ɡɒt/ = ADJECTIVE: بدست آمده; USER: رو, کردم, شدم, هم, دارم

GT GD C H L M O
gotomeeting = USER: از GoToMeeting, GoToMeeting در, GoToMeeting می,

GT GD C H L M O
grant /ɡrɑːnt/ = NOUN: عطا, امتیاز, کمک هزینه تحصیلی, بخشش, اهداء, اجازه واگذاری رسمی, حقوق بگیر; VERB: دادن, اعطا کردن, عطاء کردن, بخشیدن, تصدیق کردن, مسلم گرفتن; USER: اعطای, عطا, اعطا, عطا کند, اعطا کند

GT GD C H L M O
grasp /ɡrɑːsp/ = NOUN: فهم, اخذ, چنگ زنی; VERB: فهمیدن, قاپیدن, فراچنگ کردن, بچنگ آوردن, گیر اوردن, چنگ زدن; USER: فهم, درک, چنگ, را درک, فهمیدن

GT GD C H L M O
great /ɡreɪt/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, کبیر, عظیم, زیاد, فراوان, مهم, هنگفت, معتبر, متعال, خطیر, ماهر; USER: بزرگ, عالی, عظیم, زیاد, فراوان

GT GD C H L M O
greater /ˈɡreɪ.tər/ = USER: بیشتر, بیشتری, بزرگتر, بیشتری را, بیشتر از

GT GD C H L M O
greatest /ɡreɪt/ = USER: بزرگترین, بیشترین, بزرگ ترین, بزرگ, از بزرگترین

GT GD C H L M O
grow /ɡrəʊ/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن; USER: رشد, رشد می کنند, رشد کند, به رشد, رشد کنند

GT GD C H L M O
growth /ɡrəʊθ/ = NOUN: رشد, افزایش, پیشرفت, اثر, ترقی, تومور, نتیجه, حاصل, نمود, روش, گوشت زیادی, چيز زائد; USER: رشد, رشد و, افزایش, رشد را, و رشد

GT GD C H L M O
guaranteeing /ˌɡær.ənˈtiː/ = VERB: عهده دار شدن, ضامن دادن, ضمانت کردن, تعهد کردن, عهد کردن; USER: تضمین, ضمانت, برای تضمین, تضمین می, را تضمین

GT GD C H L M O
guide /ɡaɪd/ = NOUN: راهنما, کتاب راهنما, رهبر, هادی; VERB: راهنمایی کردن, تعلیم دادن; USER: راهنمایی, هدایت, راهنمایی می, هدایت کند, را هدایت

GT GD C H L M O
hack /hæk/ = USER: هک, هک کردن, نفوذ, تحملش, رو هک

GT GD C H L M O
had /hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال

GT GD C H L M O
halt /hɒlt/ = NOUN: درنگ, ایست, مکی, سکته; VERB: ایستادگی کردن, ایستادن, ایست کردن, مکی کردن, لنگیدن, خمیدن; USER: درنگ, متوقف, متوقف کند, را متوقف, را متوقف کند

GT GD C H L M O
hand /hænd/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت; VERB: دادن, کمک کردن, با دست کاری را انجام دادن; USER: دست, سوی, طرف, از سوی, از طرف

GT GD C H L M O
happening /ˈhæp.ən.ɪŋ/ = NOUN: اتفاق, پیش امد, پا, روی داد; USER: اتفاق, اتفاق می افتد, اتفاقی می افتد, اتفاق می افتد در

GT GD C H L M O
happier /ˈhæp.i/ = USER: شادتر, خوشحالتر, خوشحال تر, شادتر می, شادتر است

GT GD C H L M O
hard /hɑːd/ = ADJECTIVE: سخت, دشوار, مشکل, سفت, شدید, سنگین, قوی, سخت گیر, زمخت, نامطبوع, قسی; ADVERB: در مضیقه; USER: سخت, دشوار, مشکل, به سختی, سخت و

GT GD C H L M O
hardworking /ˌhɑːdˈwɜːkɪŋ/ = USER: زحمتکش, سختکوش, تلاش روز افزون, سخت کوش, پرکار

GT GD C H L M O
has /hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که

GT GD C H L M O
have /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; NOUN: مالک; USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند

GT GD C H L M O
haven /ˈheɪ.vən/ = NOUN: پناهگاه, جای امن, بندرگاه, لنگر گاه; USER: پناهگاه, پناهگاه های, بندرگاه, جای امن, لنگر گاه

GT GD C H L M O
having /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن

GT GD C H L M O
havoc /ˈhæv.ək/ = VERB: ویران کردن; NOUN: خرابی; USER: ویران کردن, ویران, ویرانی, خرابی, غارت و ویرانی

GT GD C H L M O
he /hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر; USER: او, وی, او به, او را, او در

GT GD C H L M O
heading /ˈhed.ɪŋ/ = NOUN: عنوان, سرصفحه, عنوان گذاری, سرنامه, باسرتوپ زدن, تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ; USER: عنوان, زنیم, می زنیم, به عنوان, سرصفحه

GT GD C H L M O
healthcare /ˈhelθ.keər/ = USER: بهداشت و درمان, بهداشتی, مراقبت های بهداشتی, مراقبت بهداشتی, خدمات بهداشتی

GT GD C H L M O
heard /hɪər/ = VERB: شنیدن, گوش کردن, گوش دادن به, پذیرفتن, استماع کردن, درک کردن, اطاعت کردن; USER: شنیده, شنیده می, شنیده ام, را شنیده, شنیده است

GT GD C H L M O
heed /hiːd/ = NOUN: توجه, اعتناء, رعایت, مراعات; VERB: محل گذاشتن به, اعتناء کردن به, ملاحظه کردن; USER: توجه, مراعات, رعایت, ملاحظه کردن, محل گذاشتن به

GT GD C H L M O
hefty /ˈhef.ti/ = ADJECTIVE: سنگین, ثقیل, قوی; USER: سنگین, هنگفت, ثقیل, قوی, سنگین می

GT GD C H L M O
help /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن; USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری

GT GD C H L M O
helping /ˈhel.pɪŋ/ = NOUN: کمک, یاری, یک وعده یا پرس خوراک; ADJECTIVE: ممد, معین; USER: کمک, کمک به, کمک می, یاری, کمک می کند

GT GD C H L M O
helps /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; USER: کمک می کند, کمک می کند تا, کمک میکند, کمک میکند تا, کمک می کند که

GT GD C H L M O
here /hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو; USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به

GT GD C H L M O
hidden /ˈhɪd.ən/ = ADJECTIVE: پنهان, مخفی, پنهانی, غایب, مکنون, مستور; USER: مخفی, پنهان, های مخفی, پنهانی, پنهان در

GT GD C H L M O
hierarchy /ˈhaɪə.rɑː.ki/ = NOUN: سلسله مراتب, سلسله سران روحانی وشیوخ, گروه فرشتگان نه گانه; USER: سلسله مراتب, سلسله مراتبی, سلسله مراتب را, ساختار سلسله مراتبی, سلسله مراتب است

GT GD C H L M O
high /haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران; NOUN: جای مرتفع; USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی

GT GD C H L M O
highly /ˈhaɪ.li/ = ADVERB: خیلی; USER: خیلی, بسیار, شدت, به شدت, های بسیار

GT GD C H L M O
him /hɪm/ = PRONOUN: او را, به او, به او; USER: او را, او, به او, از او, او را به

GT GD C H L M O
hiring /ˈhaɪə.rɪŋ/ = VERB: کرایه دادن, استخدام کردن, کرایه کردن, اجیر کردن; USER: استخدام, به استخدام, استخدام افراد, با استخدام, برای استخدام

GT GD C H L M O
history /ˈhɪs.tər.i/ = NOUN: تاریخچه, تاریخ, سابقه, پیشینه, بیمارنامه; USER: تاریخ, سابقه, تاریخچه, تاریخی, سابقه ای

GT GD C H L M O
home /həʊm/ = NOUN: خانه, وطن, موطن, میهن, شهر, اقامت گاه; ADJECTIVE: بطرف خانه; VERB: بخانه برگشتن, خانه دادن, منزل دادن; USER: خانه, صفحه اصلی, منزل, به خانه, وطن

GT GD C H L M O
honest /ˈɒn.ɪst/ = ADJECTIVE: صادق, امین, راستکار, درست کار, بی غل و غش, راد, بامروت; USER: صادق, صادقانه, صادق باشید, صادقانه بگویم, امین

GT GD C H L M O
hope /həʊp/ = NOUN: امید, امیدواری چشم داشت, چشم انتظاری; VERB: انتظار داشتن, ارزو داشتن, امیدوار بودن, پشت گرمی داشتن به; USER: امید, امیدوارم, امیدواریم, امیدوار, امیدوارم که

GT GD C H L M O
hopelessly /ˈhəʊp.ləs.li/ = USER: به طرز ناامید کننده, ناامید کننده, ناامیدانه, طرز ناامید کننده, ناامید کننده ای

GT GD C H L M O
hospitality = USER: مهمان نوازی, نوازی, میهمان نوازی, مهمان نوازی و, از مهمان نوازی

GT GD C H L M O
house /haʊs/ = NOUN: خانه, منزل, مسکن, جا, سرای, خانقاه, جایگاه, منزلگاه, برج, اهل خانه; VERB: خانه نشین شدن, جا دادن; USER: خانه, منزل, خانه ای, خانه های, خانه را

GT GD C H L M O
how /haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب; NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد; USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز

GT GD C H L M O
however /ˌhaʊˈev.ər/ = CONJUNCTION: اما, هر چند, اگر چه, معهذا, هر قدر هم; ADVERB: بهر حال, هنوز, ضمنا, با اینکه; USER: اما, با این حال, هر چند, به هر حال, با این وجود

GT GD C H L M O
huge /hjuːdʒ/ = ADJECTIVE: کلان, عظیم الجثه, تنومند, حجیم, سترگ, گنده, یکدنیا; USER: کلان, بزرگ, عظیمی, عظیم, بسیار بزرگ

GT GD C H L M O
hype /haɪp/ = NOUN: اعتیاد به مواد مخدره, معتاد به مواد مخدره, زیر جلدی; USER: اعتیاد به مواد مخدره, معتاد به مواد مخدره, اعتیاد به مواد مخدره در, مواد مخدره, زیر جلدی

GT GD C H L M O
i /aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد; NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: من, من به, که من, من در, من از

GT GD C H L M O
ideally /aɪˈdɪə.li/ = USER: ایده آل, حالت ایده آل, در حالت ایده آل, و ایده آل, طور ایده آل

GT GD C H L M O
identify /aɪˈden.tɪ.faɪ/ = VERB: شناختن, یکی کردن, تمیز کردن, تشخیص هویت دادن, تمیز دادن; USER: شناسایی, را شناسایی, را تشخیص, به شناسایی

GT GD C H L M O
if /ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض; NOUN: شرط, تصور; USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه

GT GD C H L M O
imagine /ɪˈmædʒ.ɪn/ = VERB: تصور کردن, انگاشتن, پنداشتن, حدس زدن, تفکر کردن, فرض کردن; USER: تصور کنید, تصور, تصور کنید که, را تصور کنید, قابل تصور است

GT GD C H L M O
immediately /ɪˈmiː.di.ət.li/ = ADVERB: بلافاصله, مستقیما; USER: بلافاصله, فورا, را فورا, فورا به

GT GD C H L M O
impact /imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس; VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن; USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر

GT GD C H L M O
impatience /ɪmˈpeɪ.ʃəns/ = NOUN: بی صبری, بی حوصلگی, بی تابی, بی طاقتی; USER: بی حوصلگی, بی صبری, ناشکیبایی, بی تابی, بی طاقتی

GT GD C H L M O
improvement /ɪmˈpruːv.mənt/ = NOUN: بهبود, پیشرفت, بهسازی, بهتر شدن, تکمیل, تهذیب, تکامل; USER: بهبود, پیشرفت, به بهبود, بهسازی

GT GD C H L M O
in /ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل; USER: به, در, را در, از, با

GT GD C H L M O
inappropriate /ˌinəˈprōprē-it/ = ADJECTIVE: نا مناسب, بی مورد, ناجور, غیر مقتضی, بی جا, بی موقع; USER: نا مناسب, نامناسب, نامناسب است, نامناسب را, نامناسب بودن

GT GD C H L M O
inc /ɪŋk/ = USER: وارز, INC, INC به

GT GD C H L M O
incident /ˈɪn.sɪ.dənt/ = NOUN: حادثه, واقعه, تصادف, مصیبت ناگهانی, تصادف اتومبیل, تلافی, حتمی وابسته, روی داد; ADJECTIVE: شایع, تابع; USER: حادثه, واقعه, حادثه را, این حادثه, وقوع حادثه

GT GD C H L M O
including /ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی; USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول

GT GD C H L M O
incredibly /ɪnˈkred.ɪ.bli/ = USER: فوق العاده, باور نکردنی, طور باور نکردنی, های فوق العاده, باور نکردنی به

GT GD C H L M O
industries /ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر; USER: صنایع, لوازم, صنعت, از صنایع, صنایع در

GT GD C H L M O
infinite /ˈɪn.fɪ.nət/ = ADJECTIVE: نا محدود, بیکران, لایتناهی, بی اندازه, سرمد; USER: نا محدود, بی نهایت, نامتناهی, بیکران, بی نهایت است

GT GD C H L M O
information /ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ; USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع

GT GD C H L M O
innovative /ˈɪn.ə.və.tɪv/ = USER: نوآورانه, ابتکاری, های نوآورانه, های ابتکاری, های مبتکرانه

GT GD C H L M O
inside /ɪnˈsaɪd/ = NOUN: داخل, تو, باطن, اعضای داخلی; ADVERB: درون, بطن هر چیزی, نزدیک بمرکز; ADJECTIVE: قسمت داخلی, نزدیک بمرکز; PREPOSITION: داخل و یا توی چیزی; USER: داخل, در داخل, درون, در درون, به داخل

GT GD C H L M O
installed /ɪnˈstɔːl/ = VERB: کار گذاشتن, منصوب نمودن, نصب کردن; USER: نصب شده, نصب, نصب شده است, های نصب, را نصب

GT GD C H L M O
instead /ɪnˈsted/ = ADVERB: در عوض, بجای, بعوض; USER: در عوض, جای, به جای, بجای, به جای آن

GT GD C H L M O
instinctively /ɪnˈstɪŋk.tɪv/ = USER: به طور غریزی, طور غریزی, غریزی, طور غریزی از, طور غریزی به

GT GD C H L M O
intelligent /inˈtelijənt/ = ADJECTIVE: هوشمند, با هوش, سریعالانتقال; USER: هوشمند, باهوش, های هوشمند, و آگاهی, با هوش

GT GD C H L M O
intended /ɪnˈten.dɪd/ = ADJECTIVE: قبلا تعیین شده; USER: در نظر گرفته شده, نظر گرفته, نظر گرفته شده, در نظر گرفته, نظر گرفته شده است

GT GD C H L M O
intent /ɪnˈtent/ = NOUN: قصد, نیت, منظور, مفاد, تصمیم, فکر, عمد, مرام, معنی; ADJECTIVE: مصمم; USER: قصد, نیت, منظور, مصمم, تصمیم

GT GD C H L M O
interaction /ˌɪn.təˈræk.ʃən/ = NOUN: اثر متقابل, فعل و انفعال; USER: فعل و انفعال, تعامل, اثر متقابل, تعامل با, به تعامل

GT GD C H L M O
interested /ˈɪn.trəs.tɪd/ = ADJECTIVE: علاقمند, ذینفع, ذیعلاقه; USER: علاقمند, علاقه مند, علاقه مند به, ذینفع, علاقه مند است

GT GD C H L M O
interface /ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال; USER: رابط, واسط, رابط کاربری, رابط های, از رابط

GT GD C H L M O
interfaces /ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال; USER: رابط, واسط, رابط های, واسط های, اینترفیس های

GT GD C H L M O
intermediaries /ˌintərˈmēdēˌerē/ = USER: واسطه ها, واسطه, واسطه های, واسطهها, میانجی های

GT GD C H L M O
intermediary /ˌintərˈmēdēˌerē/ = NOUN: میانجی, وساطت, وساطت کننده, مداخله کننده; USER: میانجی, واسطه, میانجی گری, وساطت, های واسطه

GT GD C H L M O
into /ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف; USER: به, را, را به, را در, به داخل

GT GD C H L M O
invade /ɪnˈveɪd/ = VERB: تجاوز کردن, هجوم کردن, تهاجم کردن, حمله کردن بر, تاخت و تاز کردن در; USER: حمله, حمله به, تاخت و تاز, تاخت و تاز قرار, را مورد تهاجم قرار

GT GD C H L M O
invest /ɪnˈvest/ = VERB: گذاردن, نهادن, خرید کردن, خریدن, سرمایه گذاری کردن, اعطاء کردن، سرمایه گذاردن; USER: سرمایه گذاری, سرمایه گذاری می, سرمایه گذاری در, سرمایه گذاری کنند

GT GD C H L M O
ios /ˌīōˈes/ = USER: IOS, در iOS, IOS در, IOS را, به IOS

GT GD C H L M O
is /ɪz/ = VERB: است، هست; USER: است, باشد, می باشد, شده است

GT GD C H L M O
issue /ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد; VERB: بیرون آمدن, خارج شدن, صادر شدن; USER: موضوع, مسئله, شماره, مساله, موضوع را

GT GD C H L M O
issues /ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی; USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را

GT GD C H L M O
it /ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور; USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن

GT GD C H L M O
its /ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن; USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در

GT GD C H L M O
itself /ɪtˈself/ = PRONOUN: خود, خودش; USER: خود, خود را, خودش, خودی خود, به خودی خود

GT GD C H L M O
job /dʒɒb/ = NOUN: کار, شغل, امر, ایوب, ساخت; VERB: مقاطعه کاری کردن, دلالی کردن; USER: کار, شغل, های شغلی, کار را, کار در

GT GD C H L M O
jobs /dʒɒb/ = NOUN: کار, شغل, امر, ایوب, ساخت; USER: شغل, مشاغل, شغل های, فرصت های شغلی, شغل در

GT GD C H L M O
jokes /dʒəʊk/ = NOUN: شوخی, لطیفه, طنز, مزاح, بذله, خوش مزگی; USER: جوک ها, جوک, جوک های, لطیفه های, جوک ها در

GT GD C H L M O
july /dʒʊˈlaɪ/ = NOUN: جولای, ماه ژوئيه; USER: جولای, ژوئیه

GT GD C H L M O
jump /dʒʌmp/ = NOUN: پرش, جهش, خیز, طفره, افزایش ناگهانی, ترقی; VERB: پریدن, جهش ناگهانی کردن, جستن, خیز زدن, وفق دادن, پراندن, جهاندن; USER: پرش, جهش, پریدن, پرش در, پرش از

GT GD C H L M O
jumping /jəmp/ = VERB: پریدن, جهش ناگهانی کردن, جستن, خیز زدن, وفق دادن, پراندن, جهاندن; USER: پریدن, پرش, پریدن از, پریدن به, از پریدن

GT GD C H L M O
just /dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش; ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف; NOUN: دادگر; USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل

GT GD C H L M O
keep /kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن; NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه; USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید

GT GD C H L M O
keeps /kiːp/ = NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه; USER: نگه می دارد, را نگه می دارد, نگه می دارد و, نگه می دارد که

GT GD C H L M O
keywords /ˈkiː.wɜːd/ = NOUN: کلمه کلیدی, واژه کلیدی, مفتاح, راهنما; USER: کلمات کلیدی, کلید واژه ها, از کلمات کلیدی, کلمات کلیدی را, واژه های کلیدی

GT GD C H L M O
kind /kaɪnd/ = NOUN: نوع, گونه, جنس, جور, دسته, قسم, طرز, کیفیت; ADJECTIVE: مهربان, خوب, با محبت, مشفق; USER: نوع, گونه, مهربان, جور, جنس

GT GD C H L M O
know /nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن; USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند

GT GD C H L M O
labor /ˈleɪ.bər/ = NOUN: کار, زحمت, کارگر, درد زایمان, کوشش, رنج, حزب کارگر, سعی; VERB: زحمت کشیدن, تقلا کردن, کوشش کردن; USER: کار, کارگری, نیروی کار, کارگر, های کارگری

GT GD C H L M O
lack /læk/ = NOUN: عدم, فقدان, نبودن, کسری, احتیاج; VERB: نداشتن, فاقد بودن, ناقص بودن, کم داشتن; USER: عدم, فقدان, کمبود, عدم وجود, نداشتن

GT GD C H L M O
land /lænd/ = NOUN: زمین, سرزمین, خشکی, خاک, دیار, بر; VERB: پیاده شدن, رسیدن, به خشکی امدن, بزمین نشستن, فرود امدن; USER: زمین, سرزمین, زمین های, از زمین, خشکی

GT GD C H L M O
landscape /ˈlænd.skeɪp/ = NOUN: چشم انداز, منظره, خاکبرداری وخیابان بندی کردن, دور نما; VERB: با منظره تزئين کردن; USER: چشم انداز, منظره, چشم انداز های, چشم انداز به

GT GD C H L M O
language /ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی; USER: زبان, زبانی, به زبان, زبان را, زبان های

GT GD C H L M O
laptop /ˈlæp.tɒp/ = USER: لپ تاپ, های لپ تاپ, لپ تاپ های, لپ تاپ ها, لپ تاپ به

GT GD C H L M O
laptops /ˈlæp.tɒp/ = USER: لپ تاپ, لپ تاپ ها, لپ تاپ های, از لپ تاپ, از لپ تاپ های

GT GD C H L M O
largely /ˈlɑːdʒ.li/ = USER: تا حد زیادی, عمدتا, به طور عمده, تا حد زیادی به, تا حد زیادی در

GT GD C H L M O
larger /lɑːdʒ/ = USER: بزرگتر, های بزرگتر, بزرگتر است, بزرگتر را, بزرگتر از

GT GD C H L M O
lasting /ˈlɑː.stɪŋ/ = ADJECTIVE: ماندنی, بادوام, دیرپای, پاینده, پایا, ثابت, خالد; USER: ماندنی, پایدار, بادوام, دیرپای, پاینده

GT GD C H L M O
lastly /ˈlɑːst.li/ = USER: در آخر, نهایت, در نهایت, آخر

GT GD C H L M O
later /ˈleɪ.tər/ = USER: بعد, بعدا, بعدها, بعد از, بعد از آن

GT GD C H L M O
leak /liːk/ = NOUN: نشت, تراوش, سوراخ, ریزش, چکه, ترشح; VERB: تراوش کردن, نفوذ کردن, فاش کردن یا شدن; USER: نشت, تراوش, ریزش, نفوذ کردن, تراوش کردن

GT GD C H L M O
learn /lɜːn/ = VERB: یاد گرفتن, دانستن, فرا گرفتن, خواندن, اموختن, اگاهی یافتن, خبر گرفتن; USER: یاد بگیرند, یادگیری, یاد می گیرند, یاد بگیرند که, را یاد بگیرند

GT GD C H L M O
learning /ˈlɜː.nɪŋ/ = NOUN: یادگیری, فراگیری, دانش, اطلاع, معرفت, فضل وکمال, فضیلت, عرفان; USER: یادگیری, در یادگیری, های یادگیری, فراگیری, یادگیری در

GT GD C H L M O
leave /liːv/ = NOUN: مرخصی, اجازه, اذن, رخصت; VERB: گذاشتن, ترک کردن, رفتن, رها کردن, شدن, دست کشیدن از, رهسپار شدن, عزیمت کردن; USER: مرخصی, ترک, را ترک, ترک کنند, را ترک کنند

GT GD C H L M O
legacy /ˈleɡ.ə.si/ = NOUN: میرای, اری; USER: میراث, میراثی, میراثی هستیم, میراث به, میراثی است

GT GD C H L M O
lengthy /ˈleŋ.θi/ = NOUN: לענג; USER: طولانی, های طولانی, طولانی مدت, طویل, مفصل

GT GD C H L M O
less /les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر; USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است

GT GD C H L M O
let /let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن; NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی; USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به

GT GD C H L M O
letter /ˈlet.ər/ = NOUN: نامه, حرف, کاغذ, عریضه, مرسوله, حرف الفباء, نویسه, حرف چاپی, مراسله, ادبیات, اثار ادبی, اجازه دهنده; USER: نامه, نامه ای, حرف

GT GD C H L M O
letting /ˈlet.ɪŋ/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن; USER: اجازه, اجازه دادن, اجازه دادن به, اجازه می, اجازه داد

GT GD C H L M O
level /ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری; ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت; VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن; USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح

GT GD C H L M O
leverage /ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو; USER: قدرت نفوذ, اهرم, اهرم فشار, اهرم های, نسبت بدهی به دارایی

GT GD C H L M O
life /laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است

GT GD C H L M O
like /laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه; CONJUNCTION: مثل; PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان; NOUN: نظیر; ADVERB: بسان; VERB: دوست داشتن; USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون

GT GD C H L M O
limbo /ˈlɪm.bəʊ/ = NOUN: برزخ, کنار دوزخ; USER: برزخ, بلاتکلیفی, برزخ است, حالت بلاتکلیفی, بلا تکلیف

GT GD C H L M O
line /laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده; VERB: پوشاندن, خط کشیدن; USER: خط, سطر, از خط, در خط, رده

GT GD C H L M O
listed /list/ = VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن, در فهرست وارد کردن, در لیست ثبت کردن; USER: ذکر شده, فهرست شده, ذکر شده است, ذکر شده در, فهرست شده اند

GT GD C H L M O
listen /ˈlɪs.ən/ = VERB: گوش دادن, شنیدن, پذیرفتن, استماع کردن, پیروی کردن از; USER: گوش دادن, گوش, گوش دهید, شنیدن, گوش دادن به

GT GD C H L M O
little /ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر; ADVERB: اندک, قدری; USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در

GT GD C H L M O
live /lɪv/ = ADJECTIVE: زنده, سرزنده, موثر, دایر; VERB: زندگی کردن, زیستن, زنده بودن, منزل کردن, سکون کردن; USER: زنده, زندگی می کنند, زندگی کردن, زیستن

GT GD C H L M O
lives /laɪvz/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, جان, زندگی می کند, زندگی می, در زندگی

GT GD C H L M O
load /ləʊd/ = NOUN: بار, محموله, کوله بار, مسئوليت, بار الکتریکی, عملکرد ماشین یا دستگاه; VERB: بار کردن, بار زدن, پر کردن, گرانبار کردن, بار گیری شدن, تفنگ یا سلاحی را پر کردن; USER: بار, لود, بار کردن, لود شدن, بار به

GT GD C H L M O
loaded /ˈləʊ.dɪd/ = ADJECTIVE: پر, مملو, بار شده, مست, پربار, دارای پول زیاد, پولدار; USER: پر, لود شده, بارگذاری می شود, لود می شود, مملو

GT GD C H L M O
located /ləʊˈkeɪt/ = VERB: قرار دادن, تعیین کردن, تعیین محل کردن, مکانیابی کردن, معلوم کردن, مستقر ساختن, جای چیزی را معین کردن; USER: قرار گرفته است, واقع, واقع شده, قرار دارد, قرار گرفته

GT GD C H L M O
location /ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری; USER: محل, محل سکونت, مکان, موقعیت

GT GD C H L M O
logging /ˈlɒɡ.ɪŋ/ = NOUN: واقعهنگاری; USER: ورود به سیستم, ورود, ثبت, ورود و خروج کارمندان, ورود به

GT GD C H L M O
long /lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف; ADVERB: گذشته از وقت; VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن; USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت

GT GD C H L M O
longer /lɒŋ/ = USER: دیگر, طولانی تر, طولانی, طولانی تری, دیگر به

GT GD C H L M O
look /lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه; VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن

GT GD C H L M O
looking /ˌɡʊdˈlʊk.ɪŋ/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: به دنبال, دنبال, نگاه, دنبال آن, دنبال آن هستید

GT GD C H L M O
looks /lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه; USER: به نظر می رسد, نظر می رسد, نظر می رسد که, نظر می رسد به

GT GD C H L M O
lost /lɒst/ = ADJECTIVE: از دست رفته, گم شده, مفقود, منحرف, زیان دیده, شکست خورده گمراه; USER: از دست رفته, از دست داده, را از دست داده, گم شده, از دست داده است

GT GD C H L M O
lot /lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش; ADVERB: خیلی, بسیار, بسی; USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار

GT GD C H L M O
lower /ˈləʊ.ər/ = ADJECTIVE: پایین تر, پست تر, هوای گرفته و ابری; NOUN: اخم, ترشرویی; VERB: کاستن از, پایین اوردن, تخفیف دادن, تنزل دادن, فروکش کردن, اخم کردن, خرد شدن; USER: کاهش, را کاهش, پایین آوردن, پایین تر است, را کاهش دهد

GT GD C H L M O
lucrative /ˈluː.krə.tɪv/ = ADJECTIVE: پرمنفعت, نافع, سودمند; USER: نافع, سودآور, پر سود, پرمنفعت, سودمند

GT GD C H L M O
m /əm/ = NOUN: سیزدهمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی بشکل حرف م; USER: متر, M, م, متر است, M را

GT GD C H L M O
machine /məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه; VERB: ماشین کردن, با ماشین رفتن; USER: ماشین, دستگاه, ماشین آلات, و ماشین آلات, ماشین های

GT GD C H L M O
maintain /meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از; USER: نگه داشتن, حفظ, را حفظ, حفظ کند, به حفظ

GT GD C H L M O
major /ˈmeɪ.dʒər/ = ADJECTIVE: عمده, بزرگ, اعظم, بزرگتر, ارشد, کبیر, اکبر, بالغ, مهاد, بیشتر, بیشین; NOUN: سرگرد; VERB: متخصص شدن; USER: عمده, بزرگ, اصلی, عمده ای, های بزرگ

GT GD C H L M O
majors /ˈmājər/ = USER: رشته, رشته اصلی, از رشته, ارزهای اصلی, از رشته های اصلی,

GT GD C H L M O
make /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن; USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در

GT GD C H L M O
makers /ˈmeɪ.kər/ = NOUN: سازنده, خالق; USER: سازندگان, سازان, گیرندگان, گذاران, گیران

GT GD C H L M O
makes /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد

GT GD C H L M O
making /ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی; USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت

GT GD C H L M O
makings = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی; USER: گیری, تصمیم, ایجاد کنندگان

GT GD C H L M O
malicious /məˈlɪʃ.əs/ = ADJECTIVE: بد اندیش, از روی بد خواهی, از روی عناد, بدکار, خبیی; USER: مخرب, های مخرب, مخرب را, های مخرب را, های مخرب و

GT GD C H L M O
manage /ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن; NOUN: اسب اموخته; USER: اداره کردن, مدیریت, اداره, به مدیریت, در مدیریت

GT GD C H L M O
management /ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی; USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران

GT GD C H L M O
manually /ˈmæn.ju.ə.li/ = ADVERB: بصورت دستی, با دست; USER: بصورت دستی, دستی, صورت دستی, طور دستی, دستی و

GT GD C H L M O
manufacturer /ˌmanyəˈfakCHərər/ = NOUN: تولید کننده, سازنده, صاحب کارخانه; USER: سازنده, تولید کننده, کارخانه سازنده, شرکت سازنده, تولید کنندگان

GT GD C H L M O
manufacturing /ˌmanyəˈfakCHər/ = NOUN: ساخت; USER: ساخت, تولید, تولیدی, های تولیدی, های تولید

GT GD C H L M O
many /ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه; ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا; ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان; USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد

GT GD C H L M O
mapped /mæp/ = VERB: ترسیم کردن, نقشه کشیدن, نگاشتن; USER: نقشه برداری, نگاشت, ترسیم شده, نقشه برداری را, نقشه برداری شده

GT GD C H L M O
market /ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد; VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن; USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به

GT GD C H L M O
master /ˈmɑː.stər/ = NOUN: استاد, ارباب, صاحب, سرور, کارفرما, مدیر, رئيس, چیره دست, دانشور; VERB: استاد شدن; ADJECTIVE: چیره دست, برجسته; USER: استاد, کارشناسی ارشد, ارباب, صاحب, سرور

GT GD C H L M O
matter /ˈmæt.ər/ = NOUN: ماده, موضوع, اهمیت, امر, مطلب, جسم, جوهر, چیز, ذات, ماهیت, نکته, خیم; VERB: اهمیت داشتن, مهم بودن; USER: ماده, اهمیت, موضوع, مطلب, امر

GT GD C H L M O
maturity /məˈtjʊə.rɪ.ti/ = NOUN: بلوغ, کمال, سر رسید; USER: بلوغ, سن بلوغ, به بلوغ, بلوغ به

GT GD C H L M O
maximize /ˈmæk.sɪ.maɪz/ = VERB: بزرگ کردن, بیشینه ساختن, بحد اعلی رساندن, به آخرین درجه ممکن افزایش دادن; USER: بیشینه ساختن, حداکثر رساندن, حداکثر, به حداکثر رساندن, به حد اکثر رساندن

GT GD C H L M O
me /miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن; USER: به من, من, مرا, من را, من به

GT GD C H L M O
meaning /mēn/ = NOUN: معنی, مفهوم, منظور, مقصود, مراد, ارش, مفاد, فحوا; USER: معنی, این معنی, به معنی, به این معنی, مفهوم

GT GD C H L M O
meant /mēn/ = VERB: قصد داشتن, مقصود داشتن, هدف داشتن, معنی ومفهوم خاصی داشتن; USER: به معنای, معنای, بدان معنی, بدان معنی است, این معنی بود

GT GD C H L M O
measures /ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر, پایه, وزن شعر, بحر; USER: اقدامات, اقداماتی, از اقدامات, اقداماتی را, انجام اقدامات

GT GD C H L M O
menu /ˈmen.juː/ = NOUN: منو, فهرست انتخاب, صورت غذا, فهرست خوراک; USER: منو, کردن منو, منو استفاده, منو استفاده کنید, منو را

GT GD C H L M O
message /ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط; VERB: پیغام دادن, رسالت کردن; USER: پیام, پیغام, پیام خصوصی, پیام را, پیام های

GT GD C H L M O
messages /ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط; USER: پیام, پیامهای, پیام های, پیغامهای, پیامها

GT GD C H L M O
messaging /ˌɪn.stənt ˈmes.ɪ.dʒɪŋ/ = VERB: پیغام دادن, رسالت کردن; USER: پیام, پیام های, پیام رسانی, ارسال پیام, های پیام رسانی

GT GD C H L M O
messenger /ˈmes.ɪn.dʒər/ = NOUN: رسول, فرستاده, پیک, قاصد, خبر رسان, پیغام اور, خبر آور; USER: رسول, مسنجر, فرستاده, پیامبر, پیک

GT GD C H L M O
metrics /ˈmetrɪks/ = NOUN: مبحی بحر ووزن شعر; USER: متریک, معیارهای, سنجش, متریک های, از معیارهای

GT GD C H L M O
might /maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش; USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی

GT GD C H L M O
millennials /mɪˈlen.i.əm/ = USER: هزاره, نسل هزاره, نسل وای, مورد نسلی, نسل وای به,

GT GD C H L M O
mimic /ˈmɪm.ɪk/ = VERB: تقلید کردن, مسخرگی کردن; NOUN: مقلد, دست انداختن تقلیدی; USER: تقلید کردن, تقلید, تقلید می کنند, مقلد, دست انداختن تقلیدی

GT GD C H L M O
miss /mɪs/ = NOUN: دوشیزه, خطا; VERB: از دست دادن, گم کردن, خطا کردن, نداشتن, اشتباه کردن, فاقد بودن, احساس فقدان چیزی را کردن; USER: از دست, دست, دست ندهید همین, دست ندهید, از دست ندهید همین

GT GD C H L M O
missed /mɪs/ = VERB: از دست دادن, گم کردن, خطا کردن, نداشتن, اشتباه کردن, فاقد بودن, احساس فقدان چیزی را کردن; USER: از دست رفته, دست رفته, دست رفته است, از دست رفته است, دست رفته را

GT GD C H L M O
mobile /ˈməʊ.baɪl/ = ADJECTIVE: سیار, متحرک, قابل تحرک, قابل حرکت; NOUN: خانه متحرک, غوغا; USER: سیار, های تلفن همراه, متحرک, تلفن همراه در, تلفن همراه به

GT GD C H L M O
models /ˈmɒd.əl/ = NOUN: مدل, نمونه, طرح, قالب, سرمشق, نقشه, پیکر; USER: مدل, مدل های, مدلهای, مدل ها, از مدل

GT GD C H L M O
moment /ˈməʊ.mənt/ = NOUN: لحظه, زمان, موقع, دم, هنگام, اهمیت, ان; USER: لحظه, لحظه ای, زمان, لحظه ای که, موقع

GT GD C H L M O
money /ˈmʌn.i/ = VERB: بصورت پول در اوردن; USER: پول, پول را, پول به, پول در

GT GD C H L M O
more /mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه; ADJECTIVE: زیادتر; USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در

GT GD C H L M O
most /məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین; NOUN: مقدار زیاد; USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب

GT GD C H L M O
motion /ˈməʊ.ʃən/ = NOUN: حرکت, جنبش, پیشنهاد, تکان, ژست, جنب وجوش, سیر; VERB: پیشنهاد کردن, اشاره کردن; USER: حرکت, جنبش, حال حرکت, حرکت را, پیشنهاد

GT GD C H L M O
move /muːv/ = NOUN: حرکت, اقدام, نقل مکان, تکان, جنبش, تغییر مکان, نوبت حرکت یابازی; VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن; USER: حرکت, نقل مکان, حرکت دادن, تکان, اقدام

GT GD C H L M O
much /mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور; ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده; USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد

GT GD C H L M O
multiple /ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا; NOUN: مضرب; USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون

GT GD C H L M O
my /maɪ/ = PRONOUN: مال من, متعلق بمن, ای وای, خودمانی, مربوط بمن; USER: من, ام, من به, من در, های من

GT GD C H L M O
natural /ˈnætʃ.ər.əl/ = ADJECTIVE: طبیعی, ذاتی, عادی, فطری, بدیهی, ساده, استعداد ذاتی, قهری, سرشتی, نهادی, جبلی, دیوانه, خلقی, غریزی; NOUN: احمق; USER: طبیعی, های طبیعی, طبیعی است, طبیعی به

GT GD C H L M O
navigate /ˈnæv.ɪ.ɡeɪt/ = VERB: هدایت کردن, کشتیرانی کردن; USER: حرکت, حرکت به, حرکت کنید, حرکت در, حرکت را

GT GD C H L M O
navigating /ˈnæv.ɪ.ɡeɪt/ = VERB: هدایت کردن, کشتیرانی کردن; USER: مرور, هدایت, جهت یابی, پیمایش در, مرور در

GT GD C H L M O
necessarily /ˈnes.ə.ser.ɪl.i/ = ADVERB: لزوما; USER: لزوما, الزاما, ضرورتا, لزوما به

GT GD C H L M O
necessary /ˈnes.ə.ser.i/ = ADJECTIVE: لازم, ضروری, واجب, بایسته, بایا, دروار; USER: لازم, ضروری, لازم است, لازم را, ضروری است

GT GD C H L M O
need /niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی; VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن; USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج

GT GD C H L M O
needed /ˈniː.dɪd/ = ADJECTIVE: ضروری, مطلوب, بایسته; USER: ضروری, مورد نیاز, نیاز, مورد نیاز است, های مورد نیاز

GT GD C H L M O
needs /nēd/ = NOUN: نیازها; ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم; USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به

GT GD C H L M O
nest /nest/ = NOUN: لانه, اشیانه, اسایشگاه, پاتوغ, نشیمن; VERB: اشیانهای کردن, لانه ساختن, اشیان کردن, اشیان گرفتن, پیچیدن, در محل محفوظی جای گرفتن; USER: لانه, آشیانه, لانه های, لانه می, لانه در

GT GD C H L M O
network /ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری; USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را

GT GD C H L M O
never /ˈnev.ər/ = ADVERB: هرگز, هیچگاه, هیچ, هیچ وقت, ابدا, حاشا; USER: هرگز, هیچگاه, هرگز به, هیچ وقت, هیچ

GT GD C H L M O
new /njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین; ADVERB: جدیدا, اخیرا; USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین

GT GD C H L M O
next /nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین; PREPOSITION: جنب; ADVERB: سپس; USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار

GT GD C H L M O
nlp = USER: NLP, ان ال, ان, از ان ال, پردازش زبان در

GT GD C H L M O
no /nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا; NOUN: پاسخ نه; USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ

GT GD C H L M O
noon /nuːn/ = NOUN: ظهر, وسط روز, نیم روز; USER: ظهر, ظهر به, هنگام ظهر, ظهر روز

GT GD C H L M O
nor /nɔːr/ = CONJUNCTION: هیچ یک; USER: نه, و نه, است و نه, و نه به, و نه در

GT GD C H L M O
not /nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not; USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند

GT GD C H L M O
nothing /ˈnʌθ.ɪŋ/ = PRONOUN: هیچ, ابدا; NOUN: صفر, نیستی; USER: هیچ, چیزی, هیچ چیز, هیچ چیزی, هیچ چیزی در

GT GD C H L M O
now /naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه; USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا

GT GD C H L M O
number /ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد; VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر; USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده

GT GD C H L M O
occupations /ˌɒk.jəˈpeɪ.ʃən/ = NOUN: اشغال, تصرف, شغل, حرفه, پیشه, اشتغال, سرگرمی; USER: مشاغل, شغل, اشغال, مشاغلی, از مشاغل,

GT GD C H L M O
of /əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله; USER: از, در, ای از, را از

GT GD C H L M O
off /ɒf/ = ADJECTIVE: خاموش, دور, دورتر, بی موقع; PREPOSITION: از روی, بسوی, از محلی بخارج, از یک سو, از کنار; NOUN: کساد; USER: خاموش, کردن, خارج, دور, خارج از

GT GD C H L M O
offer /ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم; VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن; USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می

GT GD C H L M O
offers /ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم; USER: ارائه می دهد, می دهد, را ارائه می دهد, ارائه می دهد و, ارائه می دهد به

GT GD C H L M O
office /ˈɒf.ɪs/ = NOUN: دفتر, اداره, مقام, دفتر کار, کار, محل کار, منصب, خدمت, شغل, احراز مقام, وظیفه, مسئوليت, اشتغال; USER: دفتر, اداره, مقام, دفتر کار, محل کار

GT GD C H L M O
ok /ˌəʊˈkeɪ/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب; NOUN: تصویب, اجازه; VERB: تصویب کردن; USER: خوب, OK, OK را, خوب است, بسیار خوب

GT GD C H L M O
old /əʊld/ = ADJECTIVE: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق, گذشته, سالخورده, فرسوده, دیرینه, باستانی, کهن سال, کهنه کار, عتیق, سالار, پارینه, زر, سابقی, پیرانه; USER: قدیمی, پیر, کهنه, مسن, سابق

GT GD C H L M O
on /ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر; ADJECTIVE: روشن; USER: بر, روی, بر روی, به, برای

GT GD C H L M O
onboarding

GT GD C H L M O
once /wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی; USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به

GT GD C H L M O
one /wʌn/ = یکی, تک, یگانه; PRONOUN: کسی; NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص

GT GD C H L M O
ones /wʌn/ = NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: آنهایی که, آنهایی, آنهایی که در, از آنهایی که, آنهایی که به

GT GD C H L M O
only /ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا; ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه; USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به

GT GD C H L M O
open /ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار; VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن; USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید

GT GD C H L M O
operate /ˈɒp.ər.eɪt/ = VERB: عمل کردن, اداره کردن, گرداندن, بکار انداختن, راه انداختن, قطع کردن, بفعالیت واداشتن, بهرهبرداری کردن, دایر بودن, عمل جراحی کردن; USER: عمل, کار گیرند, عمل می, به کار گیرند, عمل می کنند

GT GD C H L M O
opinion /əˈpɪn.jən/ = NOUN: نظر, عقیده, اعتقاد, پندار, نظریه, اندیشه, گمان, رای, فکر; USER: نظر, عقیده, اعتقاد, نظریه, پندار

GT GD C H L M O
opportunities = NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت; USER: فرصت ها, فرصت, فرصت های, فرصتهای, فرصت هایی

GT GD C H L M O
opt /ɒpt/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن; USER: انتخاب کردن, انتخاب, را انتخاب, را انتخاب کردن, برگزیدن

GT GD C H L M O
option /ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل; USER: انتخاب, گزینه, گزینه ای, گزینه را, اختیار

GT GD C H L M O
options /ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل; USER: گزینه های, گزینه, گزینه ها, گزینههای, گزینه هایی

GT GD C H L M O
or /ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه; USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای

GT GD C H L M O
order /ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه; VERB: مرتب کردن, منظم کردن; USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام

GT GD C H L M O
organization /ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل; USER: سازمان, سازمان های, سازمان را, تشکیلات

GT GD C H L M O
organizations /ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل; USER: سازمان, سازمانهای, سازمانها, سازمان ها, از سازمان های

GT GD C H L M O
os /ˌəʊˈes/ = NOUN: دهان; USER: دهان, سیستم عامل, OS, عامل, های سیستم عامل

GT GD C H L M O
other /ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر; USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر

GT GD C H L M O
our /aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما; USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به

GT GD C H L M O
out /aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده; ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از; VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن; NOUN: راه حل; USER: خارج, از, بیرون, خارج از

GT GD C H L M O
over /ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر; ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی; ADVERB: در بالا; USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز

GT GD C H L M O
overcome /ˌəʊ.vəˈkʌm/ = VERB: مغلوب ساختن, چیره شدن, غلبه یافتن, برتری یافتن, غالب امدن; USER: غلبه بر, غلبه, فائق آمدن بر, بر آنها غلبه, بر آن غلبه

GT GD C H L M O
own /əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی; PRONOUN: خودی, مال خودم; VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن; USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی

GT GD C H L M O
page /peɪdʒ/ = NOUN: صفحه, برگ, پادو, غلام, خانه شاگرد, پسر بچه; VERB: پیشخدمتی کردن, صفحات را نمره گذاری کردن; USER: صفحه, صفحه ای, دفعات, به صفحه, صفحات

GT GD C H L M O
parameters /pəˈræm.ɪ.tər/ = NOUN: پارامتر, مقدار معلوم و مشخص, مقداری از یک مدار, نسبت میان تقاطع دو سطح; USER: پارامترهای, پارامتر, پارامترها, پارامتر های, پارامتر ها

GT GD C H L M O
part /pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه; VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن; USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو

GT GD C H L M O
pass /pɑːs/ = NOUN: عبور, گذر, گذرگاه, رد, بلیط, معبر; VERB: گذراندن, قبول شدن, رد شدن, گذشتن, عبور کردن, تصویب کردن; USER: عبور, منتقل می, گذر, رد, گذراندن

GT GD C H L M O
past /pɑːst/ = ADJECTIVE: گذشته, قبلی, سابق, ماورای, ماقبل, قدیمی, پایان یافته, وابسته بزمان گذشته; PREPOSITION: گذشته از; NOUN: سابقه, پیشینه; ADVERB: پیش, پیش از, در ماورای, دور از; USER: گذشته, گذشته به, قبلی, گذشته از

GT GD C H L M O
pattern /ˈpæt.ən/ = NOUN: الگو, طرح, مدل, نقش, سرمشق, انگاره, ملاک, صفات و خصوصیات فردی, نظیر بودن, مسطوره; VERB: همتا بودن, تقلید کردن, نقشه یا طرح ساختن, بعنوان الگو بکار بردن, بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن; USER: الگو, الگوی, طرح, مدل, نقش

GT GD C H L M O
patterns /ˈpæt.ən/ = NOUN: الگو, طرح, مدل, نقش, سرمشق, انگاره, ملاک, صفات و خصوصیات فردی, نظیر بودن, مسطوره; USER: الگوهای, الگوی, الگوها, الگو, الگوهایی

GT GD C H L M O
pause /pɔːz/ = NOUN: توقف, وقفه, درنگ, مکی, سکوت; VERB: مکی کردن; USER: توقف, وقفه, درنگ, مکی, سکوت

GT GD C H L M O
people /ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه; VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن; USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم

GT GD C H L M O
perfect /ˈpɜː.fekt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام عیار, بی عیب, درست, مکمل, سرامد, اتم, کاملا رسیده, گسترده; VERB: تکمیل کردن, عالی ساختن; USER: کامل, بی نقص, کامل است, ایده آل, تمام عیار

GT GD C H L M O
period /ˈpɪə.ri.əd/ = NOUN: دوره, مدت, زمان, مرحله, عصر, مدتی, نقطه, نوبت, روزگار, پایان, وقت, گاه, فرجه, حد, موقع, کمال, نتیجه غایی, منتها درجه, طمی, قاعده زنان, جمله کامل, نقطه پایان جمله, ایست, گردش, دوران مربوط به دوره بخصوصی; USER: دوره, مدت, زمان, مرحله, مدتی

GT GD C H L M O
person /ˈpɜː.sən/ = NOUN: شخص, نفر, آدم, کس, تن, ذات, وجود, هیکل; USER: شخص, فرد, نفر, آدم, کس

GT GD C H L M O
personal /ˈpɜː.sən.əl/ = ADJECTIVE: شخصی, خصوصی, مربوط به شخص; USER: شخصی, های شخصی, خصوصی, شخصی است, شخصی را

GT GD C H L M O
personally /ˈpɜː.sən.əl.i/ = USER: شخصا, شخصا به, شخصا از, را شخصا, شخصا در

GT GD C H L M O
perspective /pəˈspek.tɪv/ = NOUN: چشم انداز, منظر, دید, لحاظ, منظره, روشن بینی, جنبه فکری, بینایی, مناظر و مرایا, سعه نظر, مال اندیشی, تجسم شی, خطور فکر; ADJECTIVE: دیدانداز; USER: چشم انداز, دیدگاه, منظر, دید, لحاظ

GT GD C H L M O
phone /fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا; VERB: تلفن کردن, تلفن زدن; USER: تلفن, گوشی, تلفن همراه, تلفن های, های تلفن

GT GD C H L M O
phones /fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا; USER: تلفن, تلفن های, گوشی های, گوشی های تلفن, از تلفن های

GT GD C H L M O
pick /pɪk/ = NOUN: مضراب, کلنگ, خلال, زخمه; VERB: چیدن, برگزیدن, سوار کردن, کندن, جیب بری کردن, فرو بردن, کلنگ زدن, با خلال پاک کردن; USER: کلنگ, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب کنید, چیدن

GT GD C H L M O
place /pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی; VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن; USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله

GT GD C H L M O
places /pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی; USER: مکان, مکان های, اماکن, مکان ها, از مکان

GT GD C H L M O
plates /pleɪt/ = NOUN: صفحه, بشقاب, پلاک, لوحه, روکش, لوح, صفحه فلزی, قاب, بقدر یک بشقاب, نعل اسب, ورقه یا صفحه; USER: صفحات, بشقاب, پلیت, ورقه ها, صفحات به

GT GD C H L M O
platform /ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی; USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم

GT GD C H L M O
platforms /ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی; USER: سیستم عامل, سیستم عامل های, سکوهای, پلت فرم, پلت فرم های

GT GD C H L M O
players /ˈpleɪ.ər/ = NOUN: بازیکن, نوازنده, هنرپیشه, بازیکن ورزشی; USER: بازیکنان, بازیکن, بازیکنانش, مربی تیم, بازیکنانی

GT GD C H L M O
plays /pleɪ/ = NOUN: بازی, نمایش, نمایشنامه, تفریح, ورزش, نواخت, لهو, نواختن ساز و غیره, سرگرمی مخصوص; USER: نقش, بازی می کند, ایفا می کند, ایفا می, نمایشنامه های

GT GD C H L M O
plug /plʌɡ/ = VERB: برق وصل کردن, تیر زدن, بستن, توپی گذاشتن, قاچ کردن, در چیزی را گرفتن; NOUN: دو شاخه, قاچ, توپی, سر, شیر, سوراخ گیر, در, قاش, دوشاخه کلید اتصال, سربطری; USER: دو شاخه, پلاگین, برق وصل کردن, پلاگین های, به برق وصل

GT GD C H L M O
pm /ˌpiːˈem/ = USER: PM, از ظهر, ساعت, صبح, بعد از ظهر

GT GD C H L M O
poets /ˈpəʊ.ɪt/ = NOUN: شاعر, سراینده, چکامه سرا, خیال پرست, خیال پرور, سخنور; USER: شاعران, شاعر, شعرا, شعرای, از شاعران

GT GD C H L M O
pool /puːl/ = NOUN: استخر, حوض, مخزن, برکه, ائتلاف, کولاب, تصحیلات اشتراکی, ابگیر, چاله اب; VERB: ائتلاف کردن, شریک شدن, باهم اتحاد کردن; USER: استخر, حوض, مخزن, استخر را, استخر در

GT GD C H L M O
popular /ˈpɒp.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: محبوب, مشهور, عمومی, متداول, خلقی, ملی, توده پسند, عوامانه, نامدار, وابسته بتوده مردم; USER: محبوب, مردمی, عمومی, مشهور, محبوب است

GT GD C H L M O
posed /pəʊz/ = VERB: ژست گرفتن, خود نمایی کردن, گذاردن, قرار دادن, اقامه کردن, وانمود شدن, قیافه گرفتن; USER: مطرح, مطرح شده, را مطرح, های مطرح, مطرح کرد

GT GD C H L M O
possibilities = NOUN: احتمال, امکان, شق, چیز ممکن; USER: احتمالات, فرصت, احتمالات را, امکان

GT GD C H L M O
possibility = NOUN: احتمال, امکان, شق, چیز ممکن; USER: احتمال, امکان, امکان را, احتمال وجود, احتمال را

GT GD C H L M O
possible /ˈpɒs.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: ممکن, امکان پذیر, محتمل, مقدور, میسر, شدنی, بالقوه; NOUN: امکان; USER: ممکن, امکان, امکان پذیر, محتمل, میسر

GT GD C H L M O
post /pəʊst/ = NOUN: پست, منصب, چاپار, شغل, بسته پستی, پستخانه, تعجیل, مسئوليت, مقام; VERB: پست کردن, بدیوار زدن, اگهی و اعلان کردن; USER: پست, ارسال, در پست, به ارسال, پست های

GT GD C H L M O
potential /pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه; ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی; USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را

GT GD C H L M O
power /paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی; VERB: نیرو بخشیدن به; USER: قدرت, برق, توان, قدرت را, نیرو

GT GD C H L M O
preference /ˈpref.ər.əns/ = NOUN: اولویت, ترجیح, برتری, رجحان, مزیت, تقدم, صلیقه, ترفیع; USER: اولویت, ترجیح, برتری, رجحان, تقدم

GT GD C H L M O
preparing /prɪˈpeər/ = VERB: اماده کردن, تدارک دیدن, ساختن, فراهم نمودن, مستعد کردن, پستاکردن, مهیا ساختن, مجهز کردن, اماده شدن, تعبیه کردن, تمهید کردن; USER: آماده, آماده سازی, آماده شدن, آماده کردن, را آماده

GT GD C H L M O
present /ˈprez.ənt/ = ADJECTIVE: حاضر, موجود, فعلی, اکنون; NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته; USER: ارائه, حال حاضر, در حال حاضر, را ارائه, ارائه می

GT GD C H L M O
presented /prɪˈzent/ = ADJECTIVE: معروف, پیشکشی, معروض علیه; USER: معرفی, ارائه, معرفی شده, معرفی شده اند, ارائه می

GT GD C H L M O
presumably /priˈzo͞oməblē/ = ADVERB: احتمالا; USER: احتمالا, که احتمالا, احتمالا به, احتمالا در, احتمالا از

GT GD C H L M O
pretty /ˈprɪt.i/ = ADJECTIVE: قشنگ, خوب, شکیل, خوش نما; ADVERB: تاحدی, بطور دلپذیر; USER: قشنگ, بسیار, خیلی, زیبا, خوب

GT GD C H L M O
private /ˈpraɪ.vət/ = ADJECTIVE: خصوصی, شخصی, اختصاصی, محرمانه, خلوت, پوشیده, مخصوص, خاص, خودمانی, مستور; NOUN: سرباز, اعضاء تناسلی; USER: خصوصی, خصوصی به, شخصی, خصوصی را

GT GD C H L M O
probably /ˈprɒb.ə.bli/ = ADVERB: شاید, محتملا; USER: شاید, احتمالا, احتمالا به, محتملا

GT GD C H L M O
problem /ˈprɒb.ləm/ = NOUN: مشکل, مسئله, موضوع, سختی, چیستان; USER: مشکل, مسئله, مشکل این, مشکل را, مشکل در

GT GD C H L M O
processes /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: عملیات; USER: فرآیندهای, فرایندهای, پروسه, فرآیندها, پروسه های

GT GD C H L M O
product /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در

GT GD C H L M O
productivity = NOUN: سودمندی, باروری, حاصلخیزی; USER: باروری, بهره وری, وری, بهره وری را, های بهره وری

GT GD C H L M O
professional /prəˈfeʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: حرفه ای; USER: حرفه ای, حرفه, حرفه ای است, های حرفه ای, و حرفه ای

GT GD C H L M O
promising /ˈprɒm.ɪ.sɪŋ/ = ADJECTIVE: امید بخش, متعهد, نوید دهنده; USER: امید بخش, امیدوار کننده, قول میدهید, متعهد, امیدوار کننده ای

GT GD C H L M O
proof /pruːf/ = NOUN: اثبات, مدرک, دلیل, برهان, گواه, نشانه, ملاک, محک, عیار, مقیاس خلوص الکل, چرک نویس; USER: اثبات, مدرک, برهان, دلیل, گواه

GT GD C H L M O
proper /ˈprɒp.ər/ = ADJECTIVE: مناسب, شایسته, مخصوص, بموقع, بجا, مطبوع, چنانکه شاید و باید; USER: مناسب, صحیح, مناسب را, مناسب در

GT GD C H L M O
properly /ˈprɒp.əl.i/ = USER: به درستی, درستی, درست, را به درستی, درستی به

GT GD C H L M O
protect /prəˈtekt/ = VERB: حمایت کردن, حفاظت کردن, حراست کردن, حمایت کردن از, مصون کردن, محفوظ کردن, نیکداشت کردن, حفظ کردن, نگه داری کردن; USER: محافظت, حفاظت, محافظت از, حفاظت از, محافظت می

GT GD C H L M O
protecting /prəˈtekt/ = ADJECTIVE: سایه دار; USER: حفاظت از, حفاظت, محافظت, محافظت از, حمایت از

GT GD C H L M O
provide /prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن; USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند

GT GD C H L M O
provider /prəˈvaɪ.dər/ = NOUN: مهیا کننده, بدست اورنده; USER: ارائه دهنده, ارائه, ارائه دهند, ارائه دهنده در, ارائه دهنده خدمات

GT GD C H L M O
providers /prəˈvaɪ.dər/ = NOUN: مهیا کننده, بدست اورنده; USER: ارائه دهندگان, از ارائه دهندگان, ارائه دهندگان خدمات, ارائه کنندگان, ارائه دهنده

GT GD C H L M O
public /ˈpʌb.lɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, همگانی, اجتماعی, همگان, ملی, اشکار; NOUN: عامه, مردم, عموم; USER: عمومی, مردم, عموم, عامه, همگانی

GT GD C H L M O
pursuing /pəˈsjuː/ = VERB: دنبال کردن, تعقیب کردن, تعاقب کردن, اتخاذ کردن, پیگرد کر دن, پی گیری کردن, تحت تعقیب قانونی قرار دادن; USER: به دنبال, دنبال, پیگیری, دنبال کردن, را دنبال

GT GD C H L M O
put /pʊt/ = VERB: قرار دادن, گذاشتن, انداختن, تقدیم داشتن, ارائه دادن, ترجمه کردن, تعبیر کردن, بفعالیت پرداختن, بکار بردن, ترغیب کردن, ثبت کردن, تعویض کردن, در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن; NOUN: پرتاب; USER: قرار دادن, قرار, قرار داده, قرار داده است, قرار داده و

GT GD C H L M O
quality /ˈkwɒl.ɪ.ti/ = NOUN: کیفیت, خصوصیت, چگونگی, صفت, جنبه, نوع, نهاد, زاب, چونی, وجود; USER: کیفیت, با کیفیت, کیفیت بالا, از کیفیت, کیفیت را

GT GD C H L M O
question /ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام; VERB: پرسیدن, پرسش کردن, تحقیق کردن, تردید کردن در; USER: سوال, پرسش, سئوال, مسئله, موضوع

GT GD C H L M O
questions /ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام; USER: سوالات, سوال, سؤالات, پرسش های, به سوالات

GT GD C H L M O
quite /kwaɪt/ = ADVERB: کاملا, واقعا, بکلی, تماما; USER: کاملا, بسیار, کاملا به, واقعا, که کاملا

GT GD C H L M O
race /reɪs/ = NOUN: مسابقه, نژاد, نسل, قوم, تبار, طایفه, دور, دوران, طبقه, گردش; VERB: دویدن, مسابقه دادن, بسرعت رفتن, سرعت گرفتن; USER: نژاد, مسابقه, مسابقه را, نسل, نژاد و

GT GD C H L M O
raise /reɪz/ = VERB: بالا بردن, بالا کشیدن, بلند کردن, برداشتن, بوجود اوردن, ترقی دادن, بار اوردن, رفیع کردن, بر پا کردن; NOUN: ترفیع, اضافه حقوق, سرک; USER: بالا بردن, افزایش, جمع آوری, منظور بالا بردن, بالا می برد

GT GD C H L M O
ramping /ræmp/ = VERB: خزیدن, صعود کردن, بالا بردن یا پایین آوردن; USER: سرپائینی, به سرپائینی, بیافزایید

GT GD C H L M O
rate /reɪt/ = NOUN: نرخ, میزان, سرعت, روش, درچند; VERB: سنجیدن, ارزیابی کردن, نرخ بستن بر چیزی, بها گذاشتن بر, بر اورد کردن, شمردن; USER: نرخ, میزان, سرعت, ضربان, تعداد ضربان

GT GD C H L M O
rather /ˈrɑː.ðər/ = ADVERB: بلکه, نسبتا, بیشتر, ترجیحا, سریع تر, تا یک اندازه, با میل بیشتری; USER: بلکه, و نه, نسبتا, بیشتر, ترجیحا

GT GD C H L M O
re /riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به; USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره

GT GD C H L M O
reach /riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به; NOUN: برد, حصول, حیطه, کشش, رسایی; USER: رسیدن به, رسیدن, برسد, دستیابی به, در رسیدن

GT GD C H L M O
read /riːd/ = VERB: خواندن, قرائت کردن, باز خواندن, تعبیر کردن; USER: خواندن, عنوان خوانده شده, به عنوان خوانده شده, خوانده شده, خوانده

GT GD C H L M O
real /rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی; NOUN: ریل, اصل; USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را

GT GD C H L M O
reality /riˈæl.ɪ.ti/ = NOUN: واقعیت, حقیقت, هستی, معنی, اصلیت, اصالت وجود; USER: واقعیت, حقیقت, واقعیت است, واقعیت این, واقعیت را

GT GD C H L M O
really /ˈrɪə.li/ = ADVERB: واقعا, راستی, براستی, بالفعل; USER: واقعا, واقعا به, که واقعا, واقعا در, واقعا از

GT GD C H L M O
reason /ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه; VERB: محاجه کردن, دلیل استدلال کردن, استدلال کردن, دلیل و برهان اوردن; USER: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب

GT GD C H L M O
reasons /ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه; USER: دلایل, دلیل, به دلایل, دلایلی, از دلایل

GT GD C H L M O
receive /rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن; USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می

GT GD C H L M O
receiving /rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن; USER: دریافت, از دریافت, دریافت می, را دریافت, دریافت کننده

GT GD C H L M O
recent /ˈriː.sənt/ = ADJECTIVE: اخیر, تازه, جدید, متاخر, جدیدالتاسیس; USER: اخیر, های اخیر, جدید, تازه, های اخیر به

GT GD C H L M O
recognition /ˌrek.əɡˈnɪʃ.ən/ = NOUN: شناخت, تشخیص, شناسایی, به رسمیت شناختن, بازشناسی, بازشناخت; USER: به رسمیت شناختن, شناخت, تشخیص, شناسایی, بازشناسی

GT GD C H L M O
recognize /ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن; USER: شناختن, تشخیص, رسمیت شناختن, را تشخیص, به رسمیت شناختن

GT GD C H L M O
recognizes /ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن; USER: به رسمیت می شناسد, رسمیت می شناسد, به رسمیت شناخته, به رسمیت میشناسد, رسمیت می شناسد به

GT GD C H L M O
recruiter /rɪˈkruːtər/ = USER: همکاران, استخدام, جذب, استخدام کننده, کارگزینی,

GT GD C H L M O
reducing /rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن; USER: کاهش, را کاهش, کاهش می, برای کاهش, در کاهش

GT GD C H L M O
regarding /rɪˈɡɑː.dɪŋ/ = PREPOSITION: راجع به, عطف به; ADJECTIVE: در موضوع; USER: راجع به, در مورد, با توجه, با توجه به, در رابطه با

GT GD C H L M O
relationship /rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی; USER: ارتباط, رابطه, روابط, رابطه ای, نسبت

GT GD C H L M O
release /rɪˈliːs/ = NOUN: رهایی, پخش, ترخیص, ازادی, خلاصی, رهتیی, استخلاص, بخشش; VERB: رها کردن, ازاد کردن, منتشر ساختن, مرخص کردن; USER: آزاد, رها, را آزاد, آزاد کند, را رها

GT GD C H L M O
relevant /ˈrel.ə.vənt/ = ADJECTIVE: مربوط, مناسب, وابسته, مطابق, وارد; USER: مربوط, مربوطه, های مربوطه, مناسب, وابسته

GT GD C H L M O
reliable /rɪˈlaɪə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل اعتماد, قابل اطمینان, معتبر, موثق, قابل اتکا, معتمد, مورد اطمینان, موتمن, راز دار; USER: قابل اعتماد, قابل اطمینان, معتبر, موثق, قابل اتکا

GT GD C H L M O
rely /rɪˈlaɪ/ = VERB: اعتماد کردن; USER: تکیه, تکیه می کنند, متکی, تکیه می, متکی هستند

GT GD C H L M O
remember /rɪˈmem.bər/ = VERB: بخاطر آوردن, بخاطر داشتن, یاد اوردن; USER: به یاد داشته باشید, یاد داشته باشید, خاطر داشته باشید, به خاطر داشته باشید, یاد داشته باشید که

GT GD C H L M O
remotely /rɪˈməʊt.li/ = USER: از راه دور, راه دور, از راه دور به, از راه دور و, کنترل از راه دور

GT GD C H L M O
rep /rep/ = NOUN: پارچه مبلی, مرد هرزه, زن هرزه; USER: پارچه مبلی, هرزه, تشکر, پیش فرض نقل قول, زن هرزه

GT GD C H L M O
replace /rɪˈpleɪs/ = VERB: جایگزین کردن, عوض کردن, تعویض کردن, چیزی را تعویض کردن, جابجا کردن; USER: جایگزین کردن, جایگزین, جایگزینی, را جایگزین, به جای

GT GD C H L M O
represented /ˌrepriˈzent/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, بیان کردن, نمایاندن, وانمود کردن, نماینده بودن, نمایندگی کردن; USER: نشان داده شده است, نشان داده, نشان داده شده, نمایندگی از, نشان داده می

GT GD C H L M O
reside /rɪˈzaɪd/ = VERB: سکونت کردن, ساکن شدن, مستقر بودن, اقامت داشتن, مسکن داشتن, مقیم شدن, ساکن بودن; USER: اقامت, ساکن, سکونت دارند, اقامت دارند, اقامت می

GT GD C H L M O
residing /rɪˈzaɪd/ = ADJECTIVE: مقیم; USER: مقیم, ساکن, اقامت, زندگی می, ساکن در

GT GD C H L M O
resolutions /ˌrez.əˈluː.ʃən/ = NOUN: حل, دقت, تفکیک پذیری, تصمیم, رفع, تحلیل, عزم, نیت, تصویب, نتیجه, تجزیه, ثبات قدم, قصد, عزم راسخ, عزیمت; USER: قطعنامه, قطعنامه های, قطعنامه ها, قطعنامههای, از قطعنامه

GT GD C H L M O
resource /rɪˈzɔːs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار; USER: منابع, منبع, از منابع, به منابع, های منابع

GT GD C H L M O
resources /ˈrēˌsôrs,ˈrēˈzôrs,riˈsôrs,riˈzôrs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار; USER: منابع, از منابع, به منابع, منابع را, منابع به

GT GD C H L M O
respond /rɪˈspɒnd/ = NOUN: پاسخ; VERB: پاسخ دادن, واکنش نشان دادن, عهده دار شدن; USER: پاسخ, پاسخ دهند, واکنش نشان, پاسخ دادن, پاسخ می دهند

GT GD C H L M O
rest /rest/ = NOUN: استراحت, باقی, باقی مانده, دیگران, سایرین, تکیه, الباقی, فراغت, نتیجه, تجدید قوا; VERB: استراحت کردن, راحت کردن; USER: استراحت, بقیه, باقی, باقی مانده, دیگران

GT GD C H L M O
restrict /rɪˈstrɪkt/ = VERB: محدود کردن, منحصرکردن به; USER: محدود کردن, محدود, را محدود, محدود می, را محدود می

GT GD C H L M O
retail /ˈriː.teɪl/ = NOUN: خرده فروشی; ADJECTIVE: جزئي, جز; VERB: خرده فروشی کردن; USER: خرده فروشی, های خرده فروشی, خرده فروشی در, خرده فروشی به, خرده فروشی را

GT GD C H L M O
revenue /ˈrev.ən.juː/ = NOUN: عملکرد, درامد, سود سهام, عایدی, بازده; USER: درامد, درآمد, درآمد حاصل, درآمد حاصل از, درآمد از

GT GD C H L M O
review /rɪˈvjuː/ = NOUN: مرور, خلاصه, مجله, بازدید, تجدید نظر, نشریه, عقیده, رژه; VERB: مرور کردن, دوره کردن, سان دیدن, بازدید کردن, انتقاد کردن, مقالات انتقادی نوشتن; USER: این فایل نقد می نویسید:, بررسی, فایل نقد می نویسید, این فایل نقد می نویسید

GT GD C H L M O
revolution /ˌrev.əˈluː.ʃən/ = NOUN: انقلاب, دور, چرخش, دوران, گردش, حرکت انقلابی, دوران کامل, شورش, دور موتور, واگشت, اشوب; USER: انقلاب, انقلاب را, انقلاب به, انقلاب در, انقلاب است

GT GD C H L M O
right /raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق; NOUN: حق; ADVERB: در سمت راست; VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن; USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح

GT GD C H L M O
rogue /rəʊɡ/ = NOUN: قلاش, ناقلا, قاپ, قاپنده, ادم دغل, رند, بذله گو, حیوان عظیم الجثه سرکش, اسب چموش, سیاه بند; VERB: هرس کردن, گول زدن, از علف هرزه پاک کردن, رذالت و پستی نشان دادن; USER: قلاش, سرکش, های سرکش, سرکش را, سرکش به

GT GD C H L M O
roles /rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل; USER: نقش, نقش های, نقشهای, نقش ها, نقشها

GT GD C H L M O
roll /rəʊl/ = NOUN: گردش, نورد, فهرست, غلتک, چرخش, صورت, لوله, غل, توپ; VERB: غلتیدن, غلتاندن, پیچیدن; USER: چرخش, غلتیدن, غلتک, لوله, غلتاندن

GT GD C H L M O
rotary /ˈrəʊ.tər.i/ = ADJECTIVE: دوار, چرخشی, چرخنده, گردنده; NOUN: ماشین چاپ روزنامه, ماشین چرخنده; USER: دوار, چرخشی, های دوار, ماشین های دوار, گردنده

GT GD C H L M O
run /rʌn/ = VERB: دویدن, اداره کردن, ادامه دادن, راندن, پخش شدن, پیمودن, دایر بودن; NOUN: رانش, ترتیب, سلسله, تک, ردیف; USER: دویدن, اجرا, را اجرا, اجرا کنید, را اجرا کنید

GT GD C H L M O
s = NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه

GT GD C H L M O
safe /seɪf/ = ADJECTIVE: ایمن, امن, مطمئن, بی خطر, محفوظ, صحیح, اطمینان بخش, محفوظ از خطر, صدمه نخورده; NOUN: گاو صندوق; USER: ایمن, امن, مطمئن, بی خطر, محفوظ

GT GD C H L M O
said /sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده; USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت

GT GD C H L M O
sales /seɪl/ = NOUN: فروش, حراجی, جنس فروشی; USER: فروش, خرید و فروش, از فروش, های فروش, فروش در

GT GD C H L M O
salesforce

GT GD C H L M O
same /seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت; USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان

GT GD C H L M O
sap /sæp/ = NOUN: شیره, شیره گیاهی, عصاره, خون; VERB: شیره کشیدن از; USER: شیره, SAP, شیره گیاهی, عصاره, شیره گیاهی را

GT GD C H L M O
save /seɪv/ = VERB: نگاه داشتن, پس انداز کردن, نجارت دادن, رهایی بخشیدن, اندوختن, پس انداختن; CONJUNCTION: فقط بجز; PREPOSITION: فقط بجز, بجز اینکه; USER: صرفه جویی, نجات دهد, صرفه جویی در, را نجات دهد, را ذخیره کنید

GT GD C H L M O
savings /ˈseɪ.vɪŋz ˌbæŋk/ = NOUN: پس انداز, نجارت دهنده; USER: پس انداز, صرفه جویی, صرفه جویی در, های پس انداز, صرفه جویی های

GT GD C H L M O
say /seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن; NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن; USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم

GT GD C H L M O
scenes /siːn/ = NOUN: صحنه, چشم انداز, منظره, پرده جزء صحنه نمایش, جای وقوع; USER: صحنه, صحنه های, از صحنه, صحنه ها, صحنه هایی

GT GD C H L M O
screws /skruː/ = NOUN: پیچ, پیچ خوردگی, پیچ کردن; USER: پیچ, پیچ های, پیچ ها, پیچ و, ماردان ¬ ها

GT GD C H L M O
seamlessly /ˈsiːm.ləs/ = USER: یکپارچه, های یکپارچه, یکپارچه می, یکپارچه از, یکپارچه در

GT GD C H L M O
searching /ˈsɜː.tʃɪŋ/ = ADJECTIVE: پویا, طالب; USER: جستجو, در جستجوی, جستجو در, به جستجو, جستجو را

GT GD C H L M O
secure /sɪˈkjʊər/ = ADJECTIVE: امن, ایمن, مطمئن, محکم, محفوظ, در امان, بی خطر, استوار; VERB: حفظ کردن, ضامن دار کردن, تامین کردن, محفوظ داشتن تامین کردن; USER: ایمن, امن, ایمن سازی, تامین امنیت, مطمئن

GT GD C H L M O
security /sɪˈkjʊə.rɪ.ti/ = NOUN: امنیت, تامین, ایمنی, تضمین, وثیقه, اطمینان, ضمانت, امان, ضامن, اسایش خاطر, گرو, سلامت, سلامتی, ضمانتنامه; USER: امنیت, امنیتی, های امنیتی, ایمنی, تامین

GT GD C H L M O
see /siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن; NOUN: مقر یا حوزه اسقفی; USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که

GT GD C H L M O
seek /siːk/ = VERB: جستجو کردن, طلبیدن, طلب کردن, جوییدن, پوییدن, پیگردی کردن; USER: به دنبال, دنبال, جستجوی, در پی, در جستجوی

GT GD C H L M O
seeking /siːk/ = NOUN: سراغ; ADJECTIVE: پویا; USER: به دنبال, دنبال, جستجوی, در جستجوی, در پی

GT GD C H L M O
seem /sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن; USER: به نظر می رسد, نظر می رسد, به نظر میرسد, به نظر برسد, نظر می رسد که

GT GD C H L M O
seen /siːn/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن; USER: دیده می شود, دیده, دیده می, را دیده, دیده شده

GT GD C H L M O
sees /siː/ = NOUN: مقر یا حوزه اسقفی; USER: می بیند, بیند, را می بیند, می بیند به

GT GD C H L M O
send /send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن; USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می

GT GD C H L M O
sense /sens/ = NOUN: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور, جهت, هوش, مضمون, مفاد, حس تشخیص; VERB: حس کردن, فهمیدن; USER: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور

GT GD C H L M O
sensitive /ˈsen.sɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: معقول, محسوس, بارز, لامسهای; USER: حساس, حساس به, های حساس, حساس را, حساس و

GT GD C H L M O
sensitivities /ˌsensiˈtivitē/ = NOUN: حساسیت, میزان حساسیت; USER: حساسیت, حساسیتهای, حساسیت های, حساس, حساسیتها

GT GD C H L M O
sensor /ˈsen.sər/ = NOUN: حسی, حساس, ضبط کننده, گیرنده یا دریافت کننده خاطرات حسی, عضو حسی; USER: حسی, سنسور, حسگر, سنسور را, های سنسور

GT GD C H L M O
sent /sent/ = ADJECTIVE: فرستاده; USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است

GT GD C H L M O
serial /ˈsɪə.ri.əl/ = ADJECTIVE: سریال, نوبتی, پیاپی, ردیفی, ردهای, دوری, ترتیبی, جزء بجزء; NOUN: نشریه; USER: سریال, های سریال, سریال را, سریال های

GT GD C H L M O
service /ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات; VERB: سرویس کردن; USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات

GT GD C H L M O
services /ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف; USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را

GT GD C H L M O
set /set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت; VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن; ADJECTIVE: روشن, واقع شده; USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم

GT GD C H L M O
shared /ʃeəd/ = VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن; USER: به اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته, به اشتراک گذاشته, اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته می

GT GD C H L M O
she /ʃiː/ = PRONOUN: او, خودش, ان دختر یا زن; NOUN: جانور ماده; USER: او, که او, او به, او را, او در

GT GD C H L M O
short /ʃɔːt/ = ADJECTIVE: کوتاه, مختصر, کمتر, کوچک, قاصر, موجز, کسردار, غیر کافی, بی مقدمه; NOUN: خلاصه; VERB: اتصالی پیدا کردن; USER: کوتاه, خلاصه, مختصر, کمتر, کوچک

GT GD C H L M O
should /ʃʊd/ = VERB: باید, بایست; USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از

GT GD C H L M O
side /saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب; VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن; USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب

GT GD C H L M O
silos /ˈsaɪ.ləʊ/ = NOUN: انبار غله; USER: سوله, سیلوهای, سیلوها, سیلو های, سیلوهای دستگاه

GT GD C H L M O
simplicity /sɪmˈplɪs.ɪ.ti/ = NOUN: سادگی, ساده دلی, بی الایشی, بسیطی, ساده لوحی, فروتنی; USER: سادگی, ساده, سادگی و, به سادگی

GT GD C H L M O
simultaneously /ˌsīməlˈtānēəslē/ = ADVERB: با هم, ضمنا, بصورت همزبان; USER: به طور همزمان, طور همزمان, به صورت همزمان, به طور هم زمان, به طور همزمان در

GT GD C H L M O
since /sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه; PREPOSITION: چون; ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه; USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که

GT GD C H L M O
single /ˈsɪŋ.ɡl̩/ = ADJECTIVE: تنها, تک, واحد, منفرد, مجرد, انفرادی, فرد, فردی, یک نفری, تک و توک, یک لا, یک رشته, عزب; VERB: برگزیدن, انتخاب کردن; USER: تک, تنها, واحد, منفرد, مجرد

GT GD C H L M O
skeptical /ˈskep.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: دیر باور; USER: دیر باور, تردید, شکاک, شک و تردید, شک کرده باشی

GT GD C H L M O
skype /skaɪp/ = USER: اسکایپ, از اسکایپ, اسکایپ و, اسکایپ را, اسکایپ در

GT GD C H L M O
slack /slæk/ = VERB: شل کردن, سست کردن, کساد کردن, فرو نشاندن; ADJECTIVE: شل, سست, ضعیف, پشت گوش فراخ, فراموشکار; NOUN: کساد, سکون, انقطاع; USER: شل, شل کردن, کساد, سست, پشت گوش فراخ

GT GD C H L M O
slightly /ˈslaɪt.li/ = ADVERB: کمی, اندکی, قدری; USER: کمی, اندکی, کمی به, قدری, مقدار کمی

GT GD C H L M O
smart /smɑːt/ = ADJECTIVE: زرنگ, با هوش, زیرک, شیک, ناتو, جلوه گر, چالاک, فعال; VERB: تیر کشیدن, سوزش کردن; USER: زرنگ, هوشمند, های هوشمند, هوشمند در, هوشمند به

GT GD C H L M O
sms /ˌes.emˈes/ = USER: اس ام اس, اس ام, اس ام اس های, اس ام اس در

GT GD C H L M O
so /səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی; USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر

GT GD C H L M O
software /ˈsɒft.weər/ = ADJECTIVE: نرمافزار; NOUN: نرمافزار; USER: نرمافزار, نرم افزار, از نرم افزار, نرم افزار های, های نرم افزار

GT GD C H L M O
solution /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های

GT GD C H L M O
solutions /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, راه حل های, راه حل ها, از راه حل, از راه حل های

GT GD C H L M O
solve /sɒlv/ = VERB: حل کردن, فیصل دادن, فیصله کردن, رفع کردن, گشادن, باز کردن; USER: حل کردن, حل, حل کند, را حل, را حل کند

GT GD C H L M O
some /səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا; ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی; USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی

GT GD C H L M O
someone /ˈsʌm.wʌn/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک کسی, ادمی; USER: کسی, شخصی, کسی را, به کسی, کسی به

GT GD C H L M O
something /ˈsʌm.θɪŋ/ = ADVERB: چیزی, قدری, تا اندازهای; PRONOUN: چیزی, یک چیزی; USER: چیزی, چیزی است, چیزی را, چیزی است که, چیزی در

GT GD C H L M O
somewhere /ˈsʌm.weər/ = ADVERB: در مکانی, یک جایی, در یک محلی; USER: یک جایی, جایی, در جایی, در مکانی, در جایی در

GT GD C H L M O
soon /suːn/ = ADVERB: زود, بزودی, طولی نکشید, عنقریب, قریبا; USER: بزودی, زودی, به زودی, زود, به زودی به

GT GD C H L M O
sophistication /səˌfɪs.tɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کمال, دلفریبی, سفسطه, تحریف, اغوا; USER: کمال, دلفریبی, تحریف, سفسطه, اغوا

GT GD C H L M O
source /sɔːs/ = NOUN: منبع, منشاء, مبدا, چشمه, ماخذ, مایه, خاستگاه, مصدر, سر چشمه, عین, مایه مبداء; USER: منبع, منشاء, مبدا, چشمه, های منبع

GT GD C H L M O
spaces /speɪs/ = NOUN: فضا, فاصله, جا, مساحت, وسعت, مدت معین, زمان کوتاه, دوره, حیز; USER: فضاهای, فضای, فاصله, فضا, فضاها

GT GD C H L M O
speak /spiːk/ = VERB: سخن گفتن, صحبت کردن, حرف زدن, سخنرانی کردن, دراییدن, تکلم کردن, گفتگو کردن; USER: صحبت کردن, صحبت می کنند, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت می کنند و

GT GD C H L M O
speaking /-spiː.kɪŋ/ = ADJECTIVE: پر معنی; USER: صحبت کردن, صحبت, سخن گفتن, صحبت می, صحبت کردن در

GT GD C H L M O
spoken /ˈspəʊ.kən/ = ADJECTIVE: گفته شده; USER: گفته شده, صحبت, سخن گفته, صحبت کرده, سخن گفته است

GT GD C H L M O
start /stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه; VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا

GT GD C H L M O
statement /ˈsteɪt.mənt/ = NOUN: بیانیه, بیان, گفته, اظهار, اعلامیه, شرح, حکم, توضیح, قطعنامه, قطعه نامه, تقریر, عرضه داشت; USER: بیانیه, گفته, اظهار, بیان, اعلامیه

GT GD C H L M O
still /stɪl/ = ADVERB: هنوز, باز هم, همیشه, هنوز هم معذلک; ADJECTIVE: ساکن, راکد, خاموش, بی حرکت, ساکت, ارام; NOUN: سکوت, دستگاه تقطیر, خاموشی; VERB: ارام کردن, ساکت کردن, عرق گرفتناز; USER: هنوز, هنوز هم, باز هم, هنوز هم به, هنوز هم در

GT GD C H L M O
store /stɔːr/ = NOUN: فروشگاه, ذخیره, مغازه, انبار, مخزن, دکان, اندوخته, مقدار زیاد; VERB: ذخیره کردن, انبار کردن, اندوختن; USER: ذخیره, ذخیره سازی, را ذخیره, ذخیره می, ذخیره کنید

GT GD C H L M O
stores /stɔːr/ = NOUN: فروشگاه, ذخیره, مغازه, انبار, مخزن, دکان, اندوخته, مقدار زیاد; USER: فروشگاه, فروشگاه های, فروشگاه ها, فروشگاههای, از فروشگاه

GT GD C H L M O
storm /stɔːm/ = NOUN: طوفان, توفان, کولاک, باد شدید, طوفان مستقیم, تغییر ناگهانی هوا; VERB: متلاطم شدن, متلاطم شدن, موجدار بودن, موج زدن, توفانی شدن, یورش اوردن, با حمله گرفتن; USER: طوفان, توفان, طوفان است, طوفان در, طوفان و

GT GD C H L M O
straight /streɪt/ = ADJECTIVE: راست, مستقیم, درست, بی پرده, سر راست, صریح, رک, مرتب, راحت, عمودی, افقی, بطور سرراست; ADVERB: راست, مستقیما, یک راست; USER: مستقیم, راست, مستقیما, درست, یک راست

GT GD C H L M O
strain /streɪn/ = NOUN: زور, کشش, نژاد, کوشش, کشیدگی عضله, درد سخت; VERB: مشمئز شدن, خسته کردن, زودبکار بردن, زور زدن, کش دادن, زیاد کشیدن; USER: زور, زور زدن, مشمئز شدن, زودبکار بردن, کوشش زیاد کردن

GT GD C H L M O
strengths /streŋθ/ = NOUN: استحکام, قوت, توانایی, نیرو, دوام, زور, قوه, پا; USER: نقاط قوت, قوت, قوت ها, از نقاط قوت, به نقاط قوت

GT GD C H L M O
subject /ˈsʌb.dʒekt/ = NOUN: موضوع, در معرض, مطلب, فاعل, تحت, شخص, مبحث, نهاد, موضوع مطالعه; ADJECTIVE: مشمول, مطیع, در خطر; USER: موضوع, مطلب, مشمول, در معرض, فاعل

GT GD C H L M O
success /səkˈses/ = NOUN: موفقیت, پیروزی, توفیق, کامیابی, نتیجه, کامروایی, ترقی; USER: موفقیت, موفقیت های, پیروزی, کامیابی, توفیق

GT GD C H L M O
such /sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور; ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین; PRONOUN: این جور; USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل

GT GD C H L M O
suck /sʌk/ = NOUN: مک, مکیدن, مک زنی, شیردوشی; VERB: مک زدن, خورد کردن, شیره کسی را کشیدن; USER: مکیدن, مک, خورد کردن, شیره کسی را کشیدن, مک زنی

GT GD C H L M O
suggestions /səˈdʒes.tʃən/ = NOUN: پیشنهاد, تلقین, اشاره, القاء, اظهار عقیده, الهام; USER: پیشنهادات, پیشنهاد, پیشنهادات خود, از پیشنهادات, پیشنهادات خود را

GT GD C H L M O
supply /səˈplaɪ/ = NOUN: ذخیره, موجودی, فرااورده, لزوم, اذوقه, خواربار; VERB: تامین کردن, رساندن, تهیه کردن, تدارک دیدن, دادن به, تولید کردن; USER: عرضه, تامین, تأمین, عرضه می, عرضه با

GT GD C H L M O
support /səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء; VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن; USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک

GT GD C H L M O
sure /ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا; USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که

GT GD C H L M O
surrounding /səˈraʊnd/ = ADJECTIVE: محیط; USER: محیط, اطراف, اطراف آن, های اطراف, در اطراف

GT GD C H L M O
system /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را

GT GD C H L M O
systems /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم

GT GD C H L M O
t /tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت; USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t

GT GD C H L M O
tackling /ˈtæk.l̩/ = VERB: گلاویز شدن با, نگاه داشتن, بعهده گرفتن, افسار کردن, از عهده برامدن, دارای اسباب و لوازم کردن; USER: مقابله با, مقابله, مبارزه, مبارزه با, پرداختن به

GT GD C H L M O
take /teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن

GT GD C H L M O
taken /ˈteɪ.kən/ = ADJECTIVE: ماخوذ; USER: گرفته شده, گرفته, گرفته شده است, گرفته است, گرفته شود

GT GD C H L M O
takes /teɪk/ = USER: طول می کشد, طول می کشد تا, طول می انجامد, طول می کشد و, را می گیرد

GT GD C H L M O
taking /tāk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: در نظر گرفتن, گرفتن, مصرف, نظر گرفتن, از مصرف

GT GD C H L M O
talk /tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره; VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن; USER: صحبت, حرف, گفتگو, سخن, سخن گفتن

GT GD C H L M O
talking /ˈtɔː.kɪŋ.tuː/ = ADJECTIVE: سخنگو, ناطق; NOUN: مکالمه; USER: سخنگو, صحبت, صحبت کردن, صحبت کردن در, صحبت می

GT GD C H L M O
task /tɑːsk/ = NOUN: کار, وظیفه, تکلیف, امر مهم, تمرین; VERB: زیاد خسته کردن, بکاری گماشتن, تهمت زدن, تحمیل کردن; USER: کار, وظیفه, تکلیف, وظیفه ای, وظیفه ی

GT GD C H L M O
tasks /tɑːsk/ = NOUN: کار, وظیفه, تکلیف, امر مهم, تمرین; USER: وظایف, کارهای, انجام وظایف, وظایف را, انجام دادن کارهای

GT GD C H L M O
tay = USER: تی, TAY, تای

GT GD C H L M O
tech /tek/ = USER: فن آوری, تکنولوژی, فناوری, با تکنولوژی, فناوری پیشرفته

GT GD C H L M O
technologies /tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی; USER: فن آوری, فن آوری های, فن آوری ها, از فن آوری, از فن آوری های

GT GD C H L M O
technology /tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی; USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری

GT GD C H L M O
tell /tel/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن; USER: گفتن, بگویید, بگویم, بگوید, بگویید که

GT GD C H L M O
telling /ˈtel.ɪŋ/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن; USER: گفتن, می گوید, گفتن به, گفتن در, به گفتن

GT GD C H L M O
tells /tel/ = USER: می گوید, گوید, می گوید که, گوید که, می گوید در

GT GD C H L M O
temperature /ˈtem.prə.tʃər/ = NOUN: دما, درجه حرارت, درجه گرما; USER: درجه حرارت, دمای, دما, حرارت, در دمای

GT GD C H L M O
terms /tɜːm/ = NOUN: مدت, شرایط, اصطلاح, دوره, جمله, لفظ, شرط, نیمسال, مهلت, روابط, هنگام, میعاد, دوره انتصاب, ثلث تحصیلی; USER: قوانین و مقررات, شرایط, لحاظ, از لحاظ, شرایط را

GT GD C H L M O
tethered /ˈteð.ər/ = VERB: افسار کردن; USER: افسار, مجدد انتخاب میکنیم

GT GD C H L M O
text /tekst/ = NOUN: متن, نص, کتاب درسی, مفاد; USER: متن, متنی, متن به, های متنی

GT GD C H L M O
texting /tekst/ = USER: پیام کوتاه, فرستادن پیام تلفنی, texting در, پیام کوتاه است, پیامک میفرستادند

GT GD C H L M O
than /ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز; CONJUNCTION: که, تا اینکه; USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از

GT GD C H L M O
that /ðæt/ = CONJUNCTION: که; PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی; USER: که, است که, که در, که به, را که

GT GD C H L M O
the

GT GD C H L M O
their /ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها; USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به

GT GD C H L M O
them /ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها; USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را

GT GD C H L M O
then /ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی; USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از

GT GD C H L M O
theoretically /θɪəˈret.ɪ.kəl.i/ = USER: از لحاظ نظری, تئوری, نظری, لحاظ نظری, به لحاظ نظری

GT GD C H L M O
there /ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف; USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد

GT GD C H L M O
therefore /ˈðeə.fɔːr/ = ADVERB: بنابر این, از این رو, برای ان, بدلیل آن; CONJUNCTION: یعنی; USER: از این رو, بنابراین, در نتیجه, به همین دلیل

GT GD C H L M O
thermostat /ˈθɜː.mə.stæt/ = NOUN: الت تعدیل گرما, دستگاه تنظیمگرما; USER: دستگاه تنظیمگرما, ترموستات, و ترموستات, ترموستات را, الت تعدیل گرما

GT GD C H L M O
these /ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان; USER: اینها, این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
they /ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا; USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند

GT GD C H L M O
thing /θɪŋ/ = NOUN: چیز, کار, شیء, لباس, اسباب, شیی ء, دارایی, جامه, متاع; USER: چیز, چیزی, چیزی که, کار, چیزی که در

GT GD C H L M O
things /θɪŋ/ = NOUN: اشیاء; USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز

GT GD C H L M O
think /θɪŋk/ = VERB: فکر کردن, اندیشیدن, فکر چیزی را کردن, خیال کردن, گمان کردن, خیال داشتن, عقیده داشتن; USER: فکر کردن, فکر می کنم, فکر, فکر می, فکر می کنید

GT GD C H L M O
this /ðɪs/ = PRONOUN: این; USER: این, در این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
those /ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها; USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در

GT GD C H L M O
though /ðəʊ/ = CONJUNCTION: گرچه, اگر چه, ولی, ولو, هر چند با اینکه; ADVERB: باوجود اینکه, بهر حال, باوجود ان, بهرجهت; USER: اگر چه, هر چند, گرچه, هر چند که, ولی

GT GD C H L M O
three /θriː/ = NOUN: سه, USER: سه, از سه, در سه, به سه, هر سه

GT GD C H L M O
through /θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف; ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها; ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده; USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان

GT GD C H L M O
throughout /θruːˈaʊt/ = ADVERB: سراسر, سرتاسر, تماما, بکلی, از درون و بیرون; USER: سراسر, در سراسر, در طول, سرتاسر, در سرتاسر

GT GD C H L M O
tied /taɪ/ = VERB: گره زدن, زدن, تساوی بستن; USER: گره خورده است, گره خورده, بسته, گره, گره زده

GT GD C H L M O
time /taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر; ADJECTIVE: زمانی; USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت

GT GD C H L M O
times /taɪmz/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر, مرتبه, حین, ایام, عهد; USER: بار, برپایه, زمان محلی, بار در, زمان محلی شما

GT GD C H L M O
tips /tɪp/ = NOUN: نوک, سر, انعام, راس, نک, سرقلم, بخشش, پول چای, اطلاع منحرمانه, ضربت اهسته, تیزی نوک چیزی; USER: راهنمایی, نکات, نکاتی, نکته, راهنمایی های

GT GD C H L M O
tired /taɪəd/ = ADJECTIVE: خسته, مانده, زده شده, سیر, بیزار, باخستگی; USER: خسته, خسته به, خسته شده, خسته است, خسته به نظر

GT GD C H L M O
to /tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to; USER: به, برای, تا, را به, در

GT GD C H L M O
today /təˈdeɪ/ = NOUN: امروز; USER: امروز, امروزه, امروز در

GT GD C H L M O
together /təˈɡeð.ər/ = ADVERB: با هم, با همدیگر, یکجا, بایکدیگر, بطور دسته جمعی, بضمیمه; USER: با هم, با یکدیگر, را با هم, در کنار هم, یکجا

GT GD C H L M O
ton /tʌn/ = NOUN: تن, واحد وزنی برابر با 1000 کیلوگرم; USER: تن, تن در, تنی, در تن, تن است

GT GD C H L M O
tons /tʌn/ = NOUN: تن, واحد وزنی برابر با 1000 کیلوگرم; USER: تن, هزار تن, تن است, تن و, تن را

GT GD C H L M O
tool /tuːl/ = NOUN: ابزار, افزار, الت, اسباب, ساز, برگ, الت دست; VERB: مجهز کردن, دارای ابزار کردن, بصورت ابزار دراوردن, شکل دادن; USER: ابزار, ابزاری, ابزار را, از ابزار, ابزاری برای

GT GD C H L M O
toolset /ˈto͞olset/ = USER: مجموعه ابزار, مجموعه ابزارهای, مجموعه ابزارهای وسیع, مجموعه ابزارهای وسیع و

GT GD C H L M O
touchscreen /ˈtʌtʃ.skriːn/ = USER: صفحه نمایش لمسی, صفحه لمسی, نمایش لمسی, صفحه نمایش لمسی است, صفحه نمایش لمسی را

GT GD C H L M O
traffic /ˈtræf.ɪk/ = NOUN: ترافیک, عبور و مرور, رفت و آمد, مخابره, ترابری, کسب, امد و شد, وسائط نقلیه, کالا, شد و آمد; ADJECTIVE: داد و ستد ارتباط; VERB: امد و شد کردن, تردد کردن; USER: ترافیک, ترافیک را, راهنمایی و رانندگی, ترافیک در, از ترافیک

GT GD C H L M O
training /ˈtreɪ.nɪŋ/ = NOUN: پرورش, تعلیم, اموزش, تدریس, تحصیل, مشق, مکتب; USER: پرورش, آموزش, های آموزشی, آموزش های, تعلیم

GT GD C H L M O
transformation /ˌtræns.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: دگرگونی, تبدیل, تغییر شکل, ترادیسی, دگرسازی, تبدیل صورت, وراریخت; USER: دگرگونی, تحول, تبدیل, تغییر شکل, تغییر و تحول

GT GD C H L M O
trend /trend/ = NOUN: گرایش, تمایل, الودگی لوزه و حلق و گلو با سیل; USER: گرایش, روند, روند را, روند به, روند رو

GT GD C H L M O
trends /trend/ = NOUN: گرایش, تمایل, الودگی لوزه و حلق و گلو با سیل; USER: روند, گرایش, روندهای, روندها, گرایش های

GT GD C H L M O
truck /trʌk/ = NOUN: کامیون, مبادله, معامله خردهریز, بارکش, واگن روباز, چرخ باربری; VERB: معامله کردن; USER: کامیون, کامیون های, کامیون ها

GT GD C H L M O
true /truː/ = ADJECTIVE: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین, راست, ثابت, راستگو, فریور; VERB: ثابت یاحقیقی کردن; USER: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین

GT GD C H L M O
truly /ˈtruː.li/ = ADVERB: صادقانه, بدرستی, براستی, بخوبی, راست, با حقیقت, باشرافت, بطور قانونی; USER: صادقانه, واقعا, به راستی, که واقعا, واقعا به

GT GD C H L M O
trust /trʌst/ = NOUN: اعتماد, اطمینان, امانت, توکل, ایمان, اعتبار, اعتقاد, مسئولیت, ودیعه, امید, اتحادیه شرکتها, ائتلاف, قرض; VERB: اعتماد داشتن; USER: اعتماد, اعتماد به, اعتماد کنند, اعتماد کرد, اعتماد کنید

GT GD C H L M O
trusting /ˈtrʌs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: متکی; USER: متکی, اعتماد, اعتماد به, اعتماد می, اعتماد داشتیم به

GT GD C H L M O
trying /ˈtraɪ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: سخت, کوشا; USER: تلاش, سعی, در تلاش, تلاش است, تلاش می

GT GD C H L M O
turn /tɜːn/ = NOUN: نوبت, گردش, چرخش, پیچ, چرخ, تغییر جهت, پیچ و خم, تمایل; VERB: گرداندن, تبدیل کردن, چرخیدن, پیچاندن; USER: نوبت, به نوبه خود, به نوبه, چرخش, نوبه خود به

GT GD C H L M O
turned /tərn/ = ADJECTIVE: پیچ خورده; USER: تبدیل, امروز باشه, اومدن, تبدیل شده, روشن

GT GD C H L M O
turnover /ˈtərnˌōvər/ = NOUN: حجم معاملات, انتقال, برگشت, عملکرد, بازده, تغییر و تبدیل, تعویض, قطاب, برگشتگی, عایدی فعالیت, واژگون شدگی, محصول; ADJECTIVE: برگردان; USER: حجم معاملات, برگشت, انتقال, بازده, عملکرد

GT GD C H L M O
twitter /ˈtwɪt.ər/ = NOUN: چهچه, سرود, لرزان, هیجان و ارتعاش; VERB: چهچه زدن, لرزیدن, صداهای مسلسل و متناوب ایجاد کردن

GT GD C H L M O
type /taɪp/ = NOUN: نوع, گونه, قسم, الگو, رقم, حروف چاپ, حروف چاپی, کلیشه, باسمه; VERB: قبیل, ماشین کردن, طبقه بندی کردن, با ماشین تحریر نوشتن, نوع خون را معلوم کردن; USER: نوع, شده نوع, از نوع, گونه

GT GD C H L M O
uber /ˈo͞obər/ = USER: بارگذاری, حال بارگذاری, های uber, اوبر, Uber را,

GT GD C H L M O
ui = USER: UI, رابط کاربر, رابط کاربری, UI به, های UI,

GT GD C H L M O
unable /ʌnˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: ناتوان, عاجز; USER: ناتوان, قادر, قادر نیستند, قادر نیست, عاجز

GT GD C H L M O
understand /ˌʌn.dəˈstænd/ = VERB: فهمیدن, درک کردن, دریافتن, سردرآوردن از, رساندن, ملتفت شدن; USER: فهمیدن, درک, را درک, درک کنند, در درک

GT GD C H L M O
understanding /ˌəndərˈstand/ = NOUN: فهم, ادراک, توافق, هوش, خرد, تظر; ADJECTIVE: مطلع, ماهر, فهمیده, با هوش; USER: درک, فهم, تفاهم, به درک, از درک

GT GD C H L M O
unique /jʊˈniːk/ = ADJECTIVE: منحصر به فرد, یکتا, بی نظیر, یگانه, بی همتا, فرد, بی مانند, بی تا; USER: منحصر به فرد, بی نظیر, یگانه, یکتا, بی همتا

GT GD C H L M O
until /ənˈtɪl/ = PREPOSITION: تا, تا وقتی که; CONJUNCTION: تا اینکه, وقتی که; USER: تا, تا زمانی, تا زمانی که, تا زمان, تا اینکه

GT GD C H L M O
up /ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار; PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی; VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن; USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به

GT GD C H L M O
updates /ʌpˈdeɪt/ = USER: به روز رسانی, روز رسانی, روز رسانی های, به روز رسانی های, به روز رسانی ها

GT GD C H L M O
us /ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما; USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در

GT GD C H L M O
use /juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت; VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از; USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از

GT GD C H L M O
useful /ˈjuːs.fəl/ = ADJECTIVE: مفید, سودمند, قابل استفاده, مثمر, فیض بخش, بافایده; USER: مفید, سودمند, مفید است, مفید باشد, مفید می

GT GD C H L M O
user /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در

GT GD C H L M O
users /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران

GT GD C H L M O
using /juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از

GT GD C H L M O
valuable /ˈvæl.jʊ.bl̩/ = ADJECTIVE: با ارزش, گرانبها, نفیس, قیمتی, پر بها; NOUN: چیز گرانبها; USER: با ارزش, ارزشمند, با ارزش است, های ارزشمند, ارزشمند است

GT GD C H L M O
value /ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه; VERB: سنجیدن, قیمت کردن, قدردانی کردن, گرامی داشتن; USER: ارزش, مقدار, ارزش های, قیمت, با ارزش

GT GD C H L M O
vast /vɑːst/ = ADJECTIVE: وسیع, پهناور, بزرگ, عظیم, بیکران, فراوان, زیاد; USER: وسیع, بزرگ, پهناور, عظیم, بیکران

GT GD C H L M O
vastly /ˈvɑːst.li/ = USER: بسیار, گسترده, های بسیار, گونه ای گسترده, حد زیادی

GT GD C H L M O
ve / -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید

GT GD C H L M O
vectors /ˈvek.tər/ = NOUN: بردار, حامل, مسیر, جهت, خصیصه نما, خط سیر, شعاع حامل; USER: بردار, بردارها, بردارهای, ناقل, بردارها را

GT GD C H L M O
vendor /ˈven.dər/ = NOUN: فروشنده, دستفروش, بایع, طواف; USER: فروشنده, فروشندگان, فروشنده به, فروشنده را, های فروشنده

GT GD C H L M O
verge /vɜːdʒ/ = NOUN: کنار, لبه, حاشیه, نزدیکی, حدود; VERB: نزدیک شدن, مشرف بودن بر; USER: حاشیه, لبه, کنار, نزدیک شدن, مشرف بودن بر

GT GD C H L M O
very /ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی; ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی; USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار

GT GD C H L M O
via /ˈvaɪə/ = PREPOSITION: از طریق, توسط, بوسیله; ADVERB: از راه; USER: از طریق, طریق, توسط, را از طریق, بوسیله

GT GD C H L M O
viable /ˈvaɪ.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل دوام, مناسب رشد و ترقی, ماندنی, زیست پذیر, زنده ماندنی; USER: مناسب رشد و ترقی, زنده, قابل دوام, ماندگار, ماندنی

GT GD C H L M O
virtual /ˈvɜː.tju.əl/ = ADJECTIVE: مجازی, واقعی, موجود بالقوه, تقدیری; USER: مجازی, های مجازی, مجازی را, مجازی به, مجازی در

GT GD C H L M O
vision /ˈvɪʒ.ən/ = NOUN: دید, بینایی, تصور, بصیرت, رویا, الهام, خیال, منظره, وحی; VERB: دیدن; USER: دید, بینایی, دیدگاه, دید در, تصور

GT GD C H L M O
vs = NOUN: حرف بیست و دوم الفبای انگلیسی; USER: انتظار: کاهش از, در مقابل

GT GD C H L M O
waiting /wāt/ = ADJECTIVE: منتظر; USER: منتظر, انتظار, حال انتظار, در حال انتظار, به انتظار

GT GD C H L M O
walk /wɔːk/ = VERB: راه رفتن, گام زدن, گردش کردن, پیادهرفتن, تفرج کردن, سیر کردن; NOUN: سیر, پیاده رو, تفریح, خیابان, راهروی, راهرو, گردش پیاده, گردشگاه; USER: راه رفتن, پیاده روی, به راه رفتن, راه رفتن در, راه رفتن به

GT GD C H L M O
want /wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری; VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن; USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند

GT GD C H L M O
was /wɒz/ = VERB: بود; USER: بود, شد, بوده است, شده بود

GT GD C H L M O
washing /ˈwɒʃ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: رخت شو; NOUN: رخت شویی; USER: شستشو, شستن, شستشوی, شستشو و, برای شستشو

GT GD C H L M O
watch /wɒtʃ/ = NOUN: ساعت, دیدبان, مراقبت, پاسداری, کشیک, ساعت جیبی و مچی, پاس, مدت کشیک; VERB: مراقبت کردن, مواظب بودن, بر کسی نظارت کردن, پاسداری کردن, نگهبانی دادن, نگهبان بودن, پاییدن; USER: ساعت, تماشای, تماشا, تماشا کنید, را تماشا

GT GD C H L M O
wave /weɪv/ = NOUN: موج, خیز, خیزاب, فر موی سر; VERB: موجی بودن, تشکیل موج دادن, دست تکان دادن, موج زدن; USER: موج, امواج, موجی, موج در, موج به

GT GD C H L M O
way /weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو

GT GD C H L M O
we /wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع; USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از

GT GD C H L M O
web /web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده; VERB: تنیدن; USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب

GT GD C H L M O
website /ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی; USER: سایت اینترنتی, وب سایت, سایت, وب سایت های, وب سایت را

GT GD C H L M O
websites /ˈweb.saɪt/ = NOUN: سایت اینترنتی; USER: وب سایت, وب سایت های, وب سایت ها, از وب سایت, به وب سایت

GT GD C H L M O
weekday /ˈwiːk.deɪ/ = NOUN: روز هفته; USER: روز هفته, هفته, روزهفته, روزهای هفته, وسط هفته

GT GD C H L M O
well /wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست; ADVERB: خوب, بخوبی, خوش; NOUN: چاه, خیر, چشمه; USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به

GT GD C H L M O
were /wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است

GT GD C H L M O
what /wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط; ADVERB: چگونه; USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه

GT GD C H L M O
whatever /wɒtˈev.ər/ = ADJECTIVE: هر چه; PRONOUN: هر چه, هر انچه, انچه; CONJUNCTION: هر قدر; ADVERB: ابدا; USER: هر چه, هر, هر آنچه, هر آنچه که, هر چیز دیگری

GT GD C H L M O
when /wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع; USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون

GT GD C H L M O
whenever /wenˈev.ər/ = CONJUNCTION: هر گاه, هر زمان که, هر وقت که, هنگامیکه; USER: هر زمان که, هر زمان, هر گاه, هر وقت که, را هر زمان که

GT GD C H L M O
where /weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی; USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا

GT GD C H L M O
wherever /weəˈrev.ər/ = CONJUNCTION: هر کجا که, هر جا که; ADVERB: جایی که, آنجا که; USER: هر جا که, هر جا, هر کجا که, در هر کجا, در هر کجا که

GT GD C H L M O
which /wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این; ADJECTIVE: چه; USER: که, است که, که به, که در, کدام

GT GD C H L M O
while /waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه; ADVERB: تاموقعی که; VERB: گذراندن; USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در

GT GD C H L M O
who /huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی; USER: که, است که, که به, که در, چه کسی

GT GD C H L M O
why /waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت; USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است

GT GD C H L M O
will /wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو; VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم'; USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود

GT GD C H L M O
win /wɪn/ = NOUN: پیروزی, برد, فتح, غلبه; VERB: پیروز شدن, بردن, غلبه کردن, فتح کردن, فاتحشدن, غلبهیافتن بر, بدست اوردن, تحصیل کردن, تسخیر کردن; USER: پیروزی, برنده شدن, برد, بردن, برنده شدن در

GT GD C H L M O
with /wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض; USER: با, را با, همراه با, و با, که با

GT GD C H L M O
within /wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی; PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی; USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت

GT GD C H L M O
without /wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی; ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف; USER: بدون, را بدون, و بدون, بی

GT GD C H L M O
won /wʌn/ = NOUN: وان; USER: وون, برنده, موفق به کسب, به دست آورد, برنده شد

GT GD C H L M O
wondering /ˈwʌn.dər/ = VERB: تعجب کردن, حیرت زده کردن, متعجب شدن, در شگفت شدن, شگفت داشتن; USER: تعجب, بدانم, بدونم که, تعجب که, بدانم که

GT GD C H L M O
word /wɜːd/ = NOUN: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن, لفظ, گفتار, قول, خبر, فرمان, پیغام, عهد, فرمایش, خطابت; VERB: لغات را بکار بردن, با لغات بیان کردن; USER: کلمه, واژه, لغت, حرف, سخن

GT GD C H L M O
work /wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز; VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن; USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن

GT GD C H L M O
worker /ˈwɜː.kər/ = NOUN: کارگر, عمله, ایجاد کننده; USER: کارگر, کارگران, کارگری, مددکار, کارگر را

GT GD C H L M O
workers /ˈwɜː.kər/ = NOUN: کارگر, عمله, ایجاد کننده; USER: کارگران, کارگر, از کارگران, کارگران را, کارگران در

GT GD C H L M O
working /ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار; ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش; USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار

GT GD C H L M O
workplace /ˈwɜːk.pleɪs/ = USER: محل کار, محیط کار, در محل کار, محیط های کاری, محل کار را

GT GD C H L M O
works /wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز, زیست, نوشتجات, اثار ادبی یا هنری, کارخانه, استحکامات, فعل; USER: کار می کند, این نسخهها کار, با این نسخهها کار, نسخهها کار میکند, این نسخهها کار میکند

GT GD C H L M O
world /wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی; USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان

GT GD C H L M O
worth /wɜːθ/ = ADJECTIVE: با ارزش; NOUN: ثروت, قیمت, بها, ازرش; USER: با ارزش, ارزش, به ارزش, که ارزش, را به ارزش

GT GD C H L M O
worthless /ˈwɜːθ.ləs/ = ADJECTIVE: بی ارزش, بی بها, ناچیز و بی قیمت, بی اهمیت; USER: بی ارزش, بیارزش, بی ارزش و, بی بها, ناچیز و بی قیمت

GT GD C H L M O
would /wʊd/ = NOUN: تمایل; VERB: ایکاش; USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم

GT GD C H L M O
wreak /riːk/ = NOUN: انتقام; VERB: انتقام گرفتن, اشکار کردن; USER: انتقام, خراب کاری, دست به خراب کاری, انتقام گرفتن, اشکار کردن

GT GD C H L M O
wrist /rɪst/ = NOUN: مچ دست, مچ, قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست را میپوشاند; USER: مچ دست, مچ, مچ دست با, مچ دست و

GT GD C H L M O
write /raɪt/ = VERB: نوشتن, تالیف کردن, انشاء کردن, تحریر کردن; USER: نوشتن, ارسال, تماس, بنویسید, نامه

GT GD C H L M O
wrong /rɒŋ/ = NOUN: اشتباه, سهو, تقصیر و جرم غلط; ADJECTIVE: غلط, خطا, نا صحیح, نا درست, غیر صحیح, بی مورد; VERB: بی احترامی کردن به; USER: اشتباه, غلط, اشتباه است, اشتباه می, خطا

GT GD C H L M O
year /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, ساله, در سال, سال به, در سال جاری

GT GD C H L M O
yes /jes/ = USER: yes-particle, yes, yea, aye, ay, yes, yea, ay, aye, yes, ay, aye, yea, بلی گفتن; USER: بله, بلی, آری

GT GD C H L M O
you /juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها; USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در

GT GD C H L M O
your /jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی; USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در

965 words